آسیبها و چالشهای فرا روی انقلاب اسلامی
چکیده
بیتردید انقلاب اسلامی ایران، در زمره انقلابهای کبیر جهان است. این رویداد نه تنها در ایران دگرگونی اساسی بهوجود آورد، بلکه دارای پیامدهای متعدد در جهان اسلام و بازتابهای متنوع در سراسر جهان بود.
توان نظری انقلاب اسلامی در تلفیق سنت و مدرنیته، جمهوریت و اسلامیت، دین و سیاست، پیوند معنویت و حکومت و بهطور کلی ایجاد یک نظام مردمسالار دینی که بر پایه خاستگاههای نواندیشانه اسلامی استوار بود، حکایت از این دارد که این انقلاب توانست یک تحول فکری عمیق ایجاد کند و این تحول فکری در جهت بازسازی تمدن اسلامی بود. به همین دلیل دشمنیها و مخالفتها نیز با انقلاب اسلامی از دامنه و حجم گستردهای برخوردار است و خطرات و آسیبهای فراوانی آن را تهدید میکند.
در این نوشتار تلاش بر آن است ضمن بیان ضرورت شناخت نسبت به آفات و موانع انقلاب اسلامی مهمترین آسیبهاى فرهنگى، اجتماعی، سیاسى و اقتصادى انقلاب اسلامى مورد بررسی اجمالی قرار گیرد.
مقدمه
انقلاباسلامی، درخشش نور معنویت، عدالت، آزادی، استقلال و بازگشت به اسلام بود که در حاکمیت مطلق مادهگرایی و حاکمیت سرمایهداری غربی و سوسیالیسم شرقی به وقوع پیوست. معجزه انقلاب اسلامی در حالی که استبداد وابسته و فاسد داخلی و نظام دوقطبی بینالمللی، مجال هیچ حرکت مردمی اصیل و آزادیخواهانه را باقی نگذاشته بود، رخ داد.
تاریخ بسیاری از انقلابها نشان میدهد که بهطور معمول انقلابیون و مصلحان گامهای اولیه را با موفقیت برمیدارند و رژیم سیاسی ظالم حاکم را برانداخته و وضع موجود را متحول میسازند، ولی در تحقق اهداف انقلاب و بنای جامعه مطلوب ناکام میمانند. برای مثال، انقلاب مشروطیت هرچند حرکتی وسیع و مردمی بود و خونهای زیادی در راه آن نثار شد، اما با گذشت کمتر از چهارده سال از فرمان مشروطیت، شاهد کودتای ۱۲۹۹ و پایهگذاری دیکتاتوری رضاخان و روی کار آمدن غربزدهها میباشیم. در ناکامی انقلاب مشروطیت، عوامل زیادی نقش داشت. بر ماست که از آن انقلاب درس عبرت گرفته، عوامل ناکامی آن را در انقلاب اسلامی از بین ببریم.
امام خامنهای مدظلّهالعالی در مورد تلاش دشمنان برای نابودی انقلاب اسلامی فرمودهاند:
«از وقتی ملت ایران با پیروزی انقلاب توانست دین خدا و اسلام را در قالب یک نظام اجتماعی مجسم و متبلور کند، ترس از اسلام در دل مستکبران به وجود آمد. تلاش و مبارزه خودشان علیه اسلام را به هر طریق ممکن شروع کردند. مبارزه با جمهوری اسلامی هم به خاطر اسلام است؛ زیرا وقتی که جمهوری اسلامی پایبندی خود را نسبت به معتقدات و اصول اسلامی ثابت کرد، به عنوان یک خطر بزرگ تلقّی شد و تمام دستگاههای استکبار علیه آن به کار افتادند.» (1/9/68)
از سوی دیگر، انقلاب اسلامی را آفتها و آسیبهایی از درون تهدید میکند که میتواند منجر به افول آن گردد و توجه به آنها بر همهی دلسوزان این انقلاب مقدس و حافظان آن لازم و ضروری است.
ضرورت آسیبشناسی انقلاب اسلامی
انقلابها و نهضتها نیز مانند همهى پدیدههاى عالم در معرض آفات و آسیبها هستند. آفاتى که چهرهىهاى گوناگون و متفاوتى دارند؛ چنانچه این آفات به موقع شناسایى و دفع نشوند، ممکن است انقلاب را از بین ببرند، یا حدّاقل آن را از رسیدن به اهداف و آرمانهایش باز دارند. تحقق آرمانهاى انقلاب، حفظ دستاوردهاى آن، تنظیم سیاستهاى کلى نظام و حفظ مقبولیت حکومت، مشروط به شناخت دقیق آفات و دشمنان داخلى و خارجى انقلاب است.
آیتالله شهید استاد مطهّرى رحمتاللهعلیه در اهمیّت و ضرورت پرداختن به بحث آفات و آسیبهاى انقلاب فرمودهاند:
«نهضتها، مانند همهى پدیدههاى دیگر ممکن است دچار آفتزدگى شوند. وظیفهى رهبرى نهضت است که پیشگیرى کند و اگر احیاناً آفت نفوذ کرد، با وسایلى که در اختیار دارد و یا باید در اختیار بگیرد، آفتزدایى نماید. اگر رهبرى یک نهضت، به آفتها توجّه نداشته باشد یا در آفتزدایى سهلانگارى نماید، قطعاً آن نهضت، عقیم، یا تبدیل به ضدّ خود خواهد شد و اثر معکوس خواهد بخشید.»[1]
امام خمینى قدسسره همواره در سخنان خود و به ویژه در وصیّتنامهى سیاسى ـ الهى خود با هشدار به این که انقلاب نباید به دست نا اهلان بیفتد، رمز تداوم انقلاب و دور بودن از هرگونه آفت و آسیب را چنین معرّفى مىفرماید:
«بىتردید رمز بقاى انقلاب اسلامى، همان رمز پیروزى است و رمز پیروزى را ملّت مىداند، نسلهاى آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن آن انگیزهى الهى و مقصد عالى حکومت اسلامى و اجتماع ملّت در سراسر کشور با وحدت کلمه براى همان انگیزه و مقصد مىباشد.»[2]
مقام معظم رهبرى حضرت امام خامنهاى نیز همواره اقشار مختلف مردم را از آفات و موانع احتمالى انقلاب برحذر داشتهاند. ایشان در ارتباط با ضرورت و اهمیّت آسیبشناسى انقلاب مىفرماید:
« پرداختن به دنیا و شهوات؛ پرداختن به مال و مالاندوزى؛ پرداختن به خود بیش از پرداختن و اندیشیدن به جمع و هدف و خدا و دین خدا؛ دچار شدن به فساد اخلاقى- اعم از فسادهاى مالى، جنسى، ادارى و اختلافات داخلى که این هم یک نوع فساد بسیار خطرناک است- و جاهطلبیهاى غلط و نامشروع، آنچنانکه در دنیاى غرب مطرح است، عواملى هستند که کاخ آرمانى انقلاب و اسلام و هر حقیقتى را ویران مىکنند. بناهاى جدیدى ساخته خواهد شد؛ اما بناهاى طاغوتى، غیر خدایى، بناهاى ضدّ اسلامى و ضدّ ارزشهایى که بهخاطر آنها خون شهداى ما ریخته شد. و این یعنى همان رجعت و برگشت، که دشمن منتظر آن است».(15/10/73)
آسیبشناسى فرهنگى و اجتماعى
1. نفوذ فکری و فرهنگی
از منظر رهبر انقلاب فرهنگ بسیار مهم است. «چون فرهنگ، به معنای هوایی است که ما تنفّس میکنیم؛ شما ناچار هوا را تنفّس میکنید، چه بخواهید، چه نخواهید؛ اگر این هوا تمیز باشد، آثاری دارد در بدن شما؛ اگر این هوا کثیف باشد، آثار دیگری دارد. فرهنگ یک کشور مثل هوا است؛ اگر درست باشد، آثاری دارد.»(1/1/93)
رخنه در میان حوزههای علمیه و روحانیان، نفوذ در بین روشنفکران، الگوتراشی برای جوانان و نوجوانان امروز، یعنی نسل متولد شده بعد از پیروزی انقلاب، که نه شناخت مستقیمی از انقلاب و روند آن دارند و نه خاطرههای محکم و استواری از جانفشانیهای دوران دفاع مقدس، رواج دادن انواع و اقسام فعالیتهای فرهنگی مبتذل با بهکارگیری آخرین دستاوردهای نوین و ابزارها و فناوریهای پیشرفته به منظور افزایش جاذبه آنها از جمله برنامههای دشمن در فرایند براندازی پنهان است.
فرهنگ واندیشههاى بیگانه از دو طریق نفوذ مىکنند: یکى از طریق دشمنان، یعنى هنگامى که یک نهضت اجتماعى اوج مىگیرد و جاذبه پیدا مىکند و مکتبهاى دیگر را تحتالشّعاع قرار مىدهد، پیروان مکتبهاى دیگر براى رخنه کردن در آن مکتب و پوسانیدن آن از درون، اندیشههاى بیگانه را که با روح آن مکتب مغایر است وارد آن مکتب مىکنند و آن مکتب را به این ترتیب از اثر و خاصیّت مىاندازند و یا کم اثر مىکنند... دیگر از طریق دوستان و پیروان، گاهى پیروان خود مکتب به علّت ناآشنایى درست با مکتب، مجذوب یک سلسله نظریات واندیشههاى بیگانه مىگردند و آگاهانه یا ناآگاهانه آن نظریات را رنگ مکتب مىدهند و عرضه مىنمایند.»[3]
ابعاد نفوذ فرهنگی
1ـ هویتسازی در جهت اهداف مورد نظر غرب به گونهای که ملتها را علیه حکومتهای خود بشورانند یا ملتها ارزشها و هویت راستین خود را انکار کنند و طالب هویت غربی، نمادهای غربی و نیز زندگی غربی باشند.
2ـ شناسایی، سرمایهگذاری و هدایت مسئولان ضعیف در حوزهی فرهنگ.
3ـ ایجاد بسامد تبلیغاتی مسموم بر ضد منتقدان فرهنگ غیر اسلامی.
4ـ عملیات هماهنگ در چارچوب فضای مجازی و استفاده از پیشرفت الکترونیک در فضای رسانهای.
5ـ استفاده از شبکهی عناصر داخلی، بهعنوان پیاده نظام عملیاتی کردن نفوذ فرهنگی.
6ـ تحمیل پیامدهای جبرانناپذیر و عمیق نفوذ فرهنگی.
«هدف و آماج تحرّک دشمنان در زمینهی فرهنگ، عبارت است از ایمان مردم و باورهای مردم. مسئولان فرهنگی، باید مراقب رخنهی فرهنگی باشند؛ رخنههای فرهنگی بسیار خطرناک است؛ باید حسّاس باشند، باید هشیار باشند».ـ(امامخامنهایـ1/۱/93)
7ـ فسادانگیزی در بین جوانان
« مدیریّت فرهنگ یک کار بسیار لازم است؛ و مدیریّت هم باید بر مبناى شعارهاى انقلاب و مبانى انقلاب باشد؛ یعنى مراقبت بشود آنچه اصل است، این است که مبانى انقلاب و مبانى استقلال کشور و مبانى امام و مانند اینها باید محفوظ باشد...
هر کشورى یک اصولى دارد که این اصول باید مراقبت بشود و دستگاههاى حاکمیّتى باید این اصول را رعایت کنند؛ رودربایستى ندارد. اگر چنانچه مىبینید فلان تئاتر، فلان فیلم، فلان کتاب، فلان نشریّه با مبانى انقلاب و مبانى اسلام مخالف است، جلویش را بگیرید و با آن برخورد بکنید.» (امام خامنهای ـ4/6/94)
2. تجدّد گرایى افراطى
در مقابل تمسّک به اسلام ناب، تجدّدگرایى افراطى و زهدگرایى منفى قرار دارد.
« تجددگرایى افراطى ـ که هم در شیعه وجود داشته و دارد و هم در سنى ـ و در حقیقت عبارت است از آراستن اسلام به آنچه از اسلام نیست و پیراستن آن از آنچه از اسلام هست بهمنظور رنگ زمان زدن و باب طبع زمان کردن، آفت بزرگى براى نهضت است و وظیفه رهبرى نهضت است که جلو آن را بگیرد».[4]
تجدّدگرایى افراطى در حقیقت تلفیق اسلام بااندیشههاى غیر اسلامى براى زیبا جلوه دادن آن مىباشد. و این اندیشه غیراسلامى گاهى اندیشه ماتریالیستى و گاهى اندیشههاى لیبرالیستى و مدرنیته و گاهى تفکّرات پست مدرن مىباشد که امروزه شاهد آن هستیم. تجدّدگرایى افراطى به خاطر داشتن روحیهى انفعالپذیرى و خودباختگى مىباشد.
مقام معظّم رهبرى این مورد را یکى از آفتهاى انقلاب اسلامى بر مىشمرد و مىفرمایند:
« آن چیزى که باید مورد توجّه قرار بگیرد و من اصرار دارم که مردم عزیز ما به خصوص جوانان و همچنین مسؤولان بخشهاى مختلف نظام جمهورى اسلامى بدان توجّه کنند، این است که دشمنان نظام جمهورى اسلامى، وقتى نمىتوانند در میدان مبارزه رویارویى، کار مؤثّرى با این نظام انجام بدهند،... وقتى از همه اینها یعنى اقتصادى، نظامى، امنیتى و انفجار داخلى مأیوس مىشوند، یک راه براى آنها باقى مىماند و آن، این است که نظام اسلامى و انقلابى را، به مواضعى برخلاف اصول خود سوق دهند. یا به عبارت سادهتر و روشنتر او را وادار کنند که از گفتههاى خود در زمینهى مسایل انقلاب برگردد، حرف و مواضع خود را تخطئه بکند و خودش را دچار تناقض نماید. این را از چه راهى انجام مىدهند؟ از راه فشارهاى تبلیغاتى، سیاسى و فرهنگى. جوّ را آن چنان از فشار انباشته مىکنند، که انسانهاى ضعیفالنفس در مقابل این فشار نمىتوانند مقاومت کنند... این خطر بزرگى است که صاحبان فکر واندیشه را در کشورها تهدید مىکند، در مقابل این خطر باید مثل کوه استوار ایستاد».(14/3/1376)
3. تحجّر و مقدّس نمایى
تحجّر به مفهوم جمود و انعطافناپذیرى است. حالتى که شخص در مقابل هر پدیدهى جدید به دلیل تازه بودن واکنش منفى از خود نشان مىدهد. همزمان با شروع نهضت امام خمینى قدسسره در سال 1341 و مبارزهى ایشان علیه رژیم ستمشاهى، متحجّران، و مقدّسمآبها سدّ راه مبارزه شدند، بهطورى که امام خمینى قدسسره مبارزه با اینها را هزار بار سختتر از مبارزهى با رژیم مىدانستند.[5] پس از پیروزى انقلاب و استقرار نظام مقدّس اسلامى نیز، این نوع افراد به مبارزه با نظام اسلامى برخاستند. برخى به ملحدان و ضدّ انقلاب پیوستند، برخى در کشور ماندند و سعى کردند به هر وسیله مشروعیّت نظام را زیر سؤال برده و خوراک تبلیغاتى براى رسانههاى گروهى بیگانگان تهیّه کنند. امام خمینى قدسسره در پایان عمر مبارکشان گوشهاى از خیانتهاى آنها نسبت به اسلام را بازگو کرده و فرمودند:
« خون دلى که پدر پیرتان از این دسته متحجّر خورده است هرگز از فشارها و سختىهاى دیگران نخورده است و آن قدر که اسلام از این مقدّسین روحانىنما ضربه خورده است از هیچ قشر دیگرى نخورده است».[6]
و امام خامنهای مدظلّهالعالی خطر تحجّر را اینگونه بیان فرمودهاند:
«تحجّر آن است که کسى که مىخواهد از مبانى اسلام و فقه اسلام، براى بناى جامعه استفاده کند، به ظواهر اکتفا کند. و نتواند کشش طبیعى احکام و معارف اسلامى را، در آنجایى که قابل کشش است درک کند و براى نیاز یک ملّت و یک نظام و یک کشور، که نیاز لحظه به لحظه است، نتواند علاج و دستور روز را نسخه کند و ارایه بدهد. این بلاى بزرگ است. اگر در رأس نظامهاى سیاسى که بر اساس اسلام تشکیل شده است یا در آینده تشکیل خواهد شد؛ چنین روحیهاى وجود داشته باشد. اسلام برنامه دارد و خواهد توانست از منبع لایزال و احکام اسلامى، جامعه را به پیش ببرند و امام خمینى قدسسره خود را از این آفت مبرّا کرد».(14/3/1376)
۴. رواج سکولاریسم
ترویج اندیشه سکولاریسم برای انقلابی که بر اساس یگانهانگاری دین و سیاست پاگرفته و جوهره آن را بر آمدن سیاست از دین تشکیل میدهد، سم مهلکی است که به پایههای آن آسیب جدی و جبرانناپذیری وارد میسازد. «این همانی» دین و سیاست از قویترین نقاط یک جامعه دینی، به ویژه در عصر جدید، بهشمار میآید. سادهترین و بهترین وضعیت برای یک جامعه دینی پذیرش این نکته است که دین و سیاست را جفتی توأمان بدانند و حتی بیش از آن، حالتی «این همانی» میانشان برقرار سازند. در چنین شرایطی، نقاط قوت دین و سیاست با هم رابطه تعاطی را تشکیل میدهند. سیاست بههنگام، منسجم و قوی میتواند پشتوانه لازم برای اعتبار و شکوه دین قرار گیرد و متقابلاً دین مقبول و مطلوب و جای گرفته در اعماق ذهن و قلب اعضای جامعه که در عین حال، خود در بردارنده آموزههای سیاسی است، تکیهگاهی مناسب برای سیاست شمرده میشود. چنین رابطهای را میتوان از سیره پیامبر و آثار اسلامی نیز اخذ کرد، ولی پرداختن به این مهم خارج از چهارچوب و حوصله این مقاله است. اگر حکومت دینی حکومتی است که از صدر تا ذیل آن بر اساس دین تعریف میشود، بهترین راه مقابله با آن ارائه تفسیری از دین است که سیاست و اداره جامعه را در دست هر کس برتابد و دخالت دین در سازو کارهای حکومت و جامعه را نیز نپذیرد؛ دین را امری فردی و آنجهانی بداند و جامعه را از قلمرو الزامات دینی خارج سازد.
۵. کمرنگ شدن ارزشها و رو آوردن به ضدّ ارزشها
با سقوط یک رژیم سیاسى، ارزشهاى مسلّط آن از بین نمىرود. هر چهقدر زمان مبارزه براى پیروزى انقلاب کمتر باشد، حضور ارزشهاى قبلى در جامعه بیشتر نمودار است. انقلاب اسلامى انقلاب ارزشها و هنجارهاى دینى است. و اگر این ارزشهاى اسلامى که انقلاب ما براى تحقّق آنها بود در جامعه کم رنگ شود خطر بزرگى انقلاب اسلامى را تهدید مىکند.
« بررسی تاریخ اسلام نشان میدهد که پس از وفات پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم مسیر انقلاب جهانی آن حضرت و شکل و محتوای آن، تا حدود زیادی عوض شد؛ این مسأله بر اثر رخنه افراد فرصتطلب و دشمنانی که تا دیروز با اسلام میجنگیدند، اما بعدها با تغییر شکل و قیافه، خود را در صفوف مسلمانان داخل کرده بودند، به وجود آمد. بدین ترتیب، از اواخر قرن اول هجری، تلاشهایی آغاز شد تا از این انقلابِ با ماهیت اسلامی، به یک انقلاب دارای ماهیتی قومی و عربی تعبیر شود. وارثان میراث پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به جای اعتقاد به تأثیرگذاری اسلام و ارزشهای اسلامی در پیروزی آنان، و به جای حفظ و تداوم دستاوردهای انقلاب اسلامی با معیارها و اصول اعتقادی خاص خود، به انقلابْ، ماهیتی قومی و عربی دادند و معتقد شدند که علت پیروزی آنان بر ملل غیر عرب "ملت عرب" بوده است».[7]
حضرت امام قدسسره در وصیتنامه خود، فراموش کردن اهداف فرهنگی قیام ملت و مکتب الهی اسلام، به انزوا کشاندن روحانیت، غربزدگی و شرقزدگی و سلطه بیگانگان بر مقدّرات مراکز تعلیم و تربیت را از آفات فرهنگی انقلاب معرفی مینماید.
اندیشههای بیگانه ممکن است از طریق دشمنان یا دوستانی که مجذوب آرای دیگران شدهاند، نفوذ کنند. نمونه این گرایشها را در قرون اولیه اسلامی میتوان دید. بهعنوان مثال، مجذوبشدگان به پارهای اندیشههای فلسفی و آداب و رسوم ایرانی و تصوّف هندی، نظریات و اندیشههایی را بهعنوان خدمت، و نه به قصد خیانت، وارد اندیشههای اسلامی کردند. بنابراین، در مسأله ورود و نفوذ اندیشههای بیگانه باید به زمینههای داخلی آن نیز توجه کرد.[8]
۶. ابتذال فرهنگی
از دیگر عوامل آسیبزا برای انقلاب اسلامی میتوان به استفاده از هنر، سینما و تئاتر اشاره نمود که از طریق تولید انواع فیلمها و سریالهای تلویزیونی و انتقال آن به کشور تأثیرات سویی را بر رفتارهای اجتماعی جوانان گذاشته است. مطبوعات و کتابها نیز برای ترویج فرهنگ غربی مورد استفاده قرار گرفتهاند. چاپ و نشر اشعار، مقالات و رمانهای مختلف برای ترویج پوچگرایی و نیز زیر سؤال بردن مبانی نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران و سیاستهای فرهنگی آن در سطح گستردهای مورد استفاده مخالفان نظام جمهوری اسلامی قرار گرفته است و نقش بهسزایی در تهاجم فرهنگی غرب برای تضعیف باورهای اسلامی و انقلابی داشته است.[9]
اشاعهى فساد و فحشا در جامعه خصوصاً در بین نسل جوان و تأثیرپذیرى از جنگ روانى و تهاجم فرهنگى و تبلیغاتى دشمن و رجعت تدریجى به ارزشهاى فرهنگى رژیم پیش همواره از آسیبهاى جدّى است که نظام را تهدید مىکند. و به تعبیر مقام معظّم رهبرى تهاجم فرهنگى، یا شبیخون فرهنگى دشمن بهطور دقیق در همین راستا مىباشد. بحران هویّت اجتماعى و دینى بالأخص بین نوجوانان و جوانان نسل دوم و سوم انقلاب و گرایش به الگوهاى غربى و فرهنگ مبتذل غرب، همچنین از خطرات مهمّى است که نظام اسلامى ما را تهدید مىکند.
از مهمترین ابزارهای اجتماعی برای تخریب فرهنگ جوامع دیگر، گسترش فساد اجتماعی است. فساد اجتماعی از جمله راهها و روشهای ضدفرهنگی است که ممکن است از عناصر داخلی گرفته شده و یا از فرهنگ بیگانه وارد اجتماع گردد. از جمله مفاسد اجتماعی، گسترش فساد جنسی در جامعه است. فیلمهای ویدیویی، برنامههای تلویزیونی ماهوارهای، تصاویر مبتذل مجلات و تبلیغات روانی که از این ابزارها نشأت میگیرد، همگی درصدند تا قشر جوان جامعه ما را در فساد جنسی فرو برند و با این کار آنان را از اهداف معنوی و فرهنگی انقلاب اسلامی منحرف کنند. از دیگر اقدامات اجتماعی تهاجم فرهنگی، ایجاد روحیه مدگرایی و اخلاق خاص ترویجکنندگان این مدها در قالب گروههای رپ، هوی متال و… است که ترویجکننده ارزشهای ضد اخلاقی از جمله همجنسبازی و برقراری روابط آزاد جنسی هستند.
مقام معظم رهبری مدظلّهالعالی در یکی از فرمایشاتشان با اشاره به سابقه تهاجم فرهنگی در ایران قبل از انقلاب اسلامی، از اواسط دوره قاجاریه و بهویژه دوره رضاخان، میفرمایند:
« انقلاب اسلامی که آمد، مثل مشتی به سینه مهاجم خورده، او را عقبانداخت و تهاجم را متوقف کرد. شما در آن دوران اول انقلاب، ناگهان دیدید که مردم ما در ظرف مدت کوتاهی، تغییرات اساسی در خلقیات خودشان احساس کردند. در مردم، گذشت، قناعت، همکاری و گرایش به دین زیاد شد و آز و طمع و اسراف کم شد؛ اینها فرهنگ است، فرهنگ اسلامی اینهاست… البته عمیق نبود، آن وقتی عمق پیدا میکند که چند سالی روی آن کار بشود، این فرصت پیش نیامد… در اواسط دوران جنگ، به وسیله ابزارهای تبلیغی، به وسیله گفتارهای غلط و کجاندیشانه، مجدداً شروع شد و آن تهنشینها و رسوبهای ذهنی و روحی خود ما مردم هم مؤثر بود! اما باز حرارت جنگ مانع بود تا اینکه جنگ تمام شد. پس از جنگ، این جبهه جدید به شکل جدی مشغول کار شد. دشمن با یک محاسبه فهمید که جمهوری اسلامی را نمیشود با تهاجم نظامی از بین برد!… با محاصره اقتصادی هم نمیشود، فهمیدند باید عقبه ملت را بمباران کنند. فهمیدند باید فرهنگ، اخلاق، ایمان، ایثار، اعتقاد به دین، اعتقاد به رهبری، اعتقاد به قرآن و جهاد و شهادت ملت را از بین برد و شروع کرد.»(21/5/71)[10]
۷. تحریف ریشههای انقلاب و شخصیت امام خمینی رحمتاللهعلیه
سرچشمه پیروزی انقلاب را در جوشش خونهایی باید دید که در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ ریشههای آن را آبیاری کردند. آشنایی با چگونگی شکلگیری آن قیام سرخ، علل آن و انحرافاتی که دشمنان ملت از همان ایام سعی کردند در آن ایجاد کنند، از اهمیت اعتقادی و تاریخی برخوردار است. به هیچ وجه نباید آن سر چشمه، مهجور و آن علل برای نسل امروز و آینده ناشناخته بماند یا در کنار عناصر بیارزش و مشکوک، کمرنگ جلوه داده شود. از حیلههایی که به کار گرفته شده و هنوز هم ادامه دارد، مطرح کردن عوامل و حوادث کم اهمیت و بعضاً خیالی یا بزرگ نمایی عناصر بیارزش و جریانهای ساختگی قیام تاریخی و حماسه بینظیر دوران معاصر و شخص امام خمینی رحمتاللهعلیه است. آنها قصد دارند با تحریف ریشههای انقلاب مانع بروز هرگونه شور حماسی جدید، و ادامه هیجان حقطلبانه و پیگیری اقدام حسینی در آینده شوند.
فرمایشات رهبر معظم انقلاب در 14 خرداد سال 1394 ناظر به همین موضوع بود، بهویژه آنجا که فرمودند:
« اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملّت ایران سیلی خواهد خورد.»
۸. ترویج تقابل ملیگرایی در برابر اسلام خواهی
دشمن انقلاب، از طرحها و برنامههایی حمایت میکند که ایران منهای اسلام را بزرگ بنماید و به ویژه نسل جوان را به افتخارات پوچ شاهنشاهی ظالمانه علاقهمند کند و از عظمتی که اعتقاد به اسلام برای او به وجود آورد، بیگانه سازد. وجه بازر هویت ایرانی، حتی پیش از اسلام خداجویی او بوده و همین وجه موجب گرایش سریع او به اسلام شده است. اینکه ایرانی خداجو و دینگرا باشد، خوشایند دشمنان ما نیست؛ چرا که همین مسیر به طور منطقی ایرانی را به اسلام و محبت اهلبیت و شیعه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام بودن و بالاخره، پیروزی انقلاب اسلامی میکشاند. از اینرو، طراحی دشمن بدان سمت میرود که القا کند ایرانی فاقد هویت است: زمانی اسکندر بر آنها تجاوز کرد، دورانی اعراب مسلط شدند، ایامی چنگیز بر آنها تاخت، سالهایی تیمور بر آنها یورش برد و در همه این احوال، ایرانی سر تسلیم فرود آورد و در مقابل مهاجم خاضع شد و دورویی کرد و اعتقاد قلبی خود را بروز نداد و به چاپلوسی حکام پرداخت و همراه آنها شیوه اجحاف و ارتشا را پیش گرفت و... بدین ترتیب دشمن میخواهد اینگونه نتیجهگیری کند که توجه به اسلام و انقلاب اسلامی در میان ایرانیان از همان نوع اقدامات توأم با دورویی است که در طول تاریخ، ایرانیان از خود بروز دادهاند و گواه آن را نیز، بزرگ نمایی برخی از تخلفها و مفاسدی میگیرد که خواه ناخواه در هر جامعهای به چشم میخورد و در روزگار ما نیز وجود دارد.
این در حالی است که ظلم و جور مغولان و تیموریان نیز بدان شکل خاتمه یافت که مغولان ایلخانی با کمک ایرانیان، مدافع اسلام گشتند و تیموریان نیز رواجدهنده فرهنگ ایرانی ـ اسلامی در شبه قاره هند شدند، و این تسلط و قدرت معنوی ایرانیان مسلمان را میرساند. ویژگیهای منفی که برای ایرانیان برمیشمرند نیز حاکی از قابلیت انطباق ایرانیان با شرایط جدید و قدرت صبر و استقامت آنها است که همواره به از پا در آمدن ظلم، هرچند به قیمت شهادت سربداران زیاد، انجامیده است.
۹. ترویج اسلامستیزی
دشمنان، اسلامی را که برای تضمین حق زندگی، حکم قصاص مقرر نموده، عقبمانده خواندند و خود به روشهای دیگری پناه بردند که در عمل به گسترش جنایت و تعدی در عالم منجر شده است. اسلامی را که بیشترین عنایت را به بانوان داشته و شایستهترین مقام و منزلت را برای آن مقرر فرموده، ضد زن نامیدند و خود راههایی را ابداع کردند که زنان را فقط ابزار شهوترانی میکند. اسلامی را که زیباترین و کاملترین مجموعه حقوقی را برای بشریت تنظیم کرده است، بیگانه از حقوق بشر و آزادیها قلمداد کردند و خود شیوهای را تبلیغ و ترویج نمودند که به تسلط ثروتمند بر محروم، و سیطره قدرتمند بر مستضعف ختم میشود.
۱۰. ترویج قومیتگرایی
تحقیر قومی، نژادی، و نیز زبانی و مذهبی ابزار سلطه قدرتهای استعماری جدید و قدیم بر ملتها و اقوام خویشاوند در سطح جهانی و در سطح ملی نیز بر دولتها و ملل مستقل جهان بوده است.
دشمن در پی سوء استفاده از وجود قبایل و طوایف مختلف ایرانی، و ریشهدار قلمداد کردن و اصیل خواندن برخی اختلافات بین آنها بوده است. دشمن آن اختلافات را مایه امید خود قرار داد تا با تحریک و تشویق و تشدید آنها، درگیری و کشتاری خانمانسوز و بنیانبرانداز را شکل دهد تا در انتهای آن نه از انقلاب اثری، و نه از اسلام پیامی، و نه از ایران نشانی باقی بماند!
چه شادمانیها که دشمن از بروز درگیریهای قومی و سیاسی در برخی استانها یا شهرستانها از خود بروز نداد و چه تفسیرها که بر جزئیات آن درگیریها ننهاد و چه عوامل و علل تصنعی که برای آن نتراشید و چه حمایتها که از گسترش آنها نکرد! تفاوتهایی که به لحاظ فرهنگی و آداب و رسوم و سنن بین اقوام ایرانی وجود دارد، نشاندهنده سلایق گوناگون و تفاوتهایی است که در ظرافت درک مکارم بین افراد یا اقوام وجود دارد. این تفاوتها در طول تاریخ موجب تکمیل شناخت ایرانیان و رشد و بالندگی هنری و فرهنگی بوده و هیچ گاه برخی درگیریهای جزیی نتوانسته است مستقلاً موجب شکاف بین اقوام ایرانی، علیرغم یکسان نبودن زبان یا لهجه یا مذهب و دین و یا نحوه زندگی اجتماعی آنها، شود و در آینده نیز دشمنان، از وقوع یا دامن زدن به اختلافات بومی و قومی و منطقهای، طرفی نخواهند بست.
۱۱. جدایی حوزه و دانشگاه
در واقع یکی از کلیدیترین مسائل اجتماعی و فرهنگی جامعه اسلامی ما حفظ و تقویت وحدت دو نهاد حوزه و دانشگاه است که جدایی آنها آفتی بزرگ به شمار میآید. از مهمترین مراکز فرهنگی یک جامعه، که میتواند محافظ و توسعهدهنده فرهنگ آن باشد، مدارس و دانشگاههای آن کشور است؛ زیرا نسل آیندهساز هر جامعه بهطور معمول از این مسیر پرورش مییابد. از اینرو، در تهاجم فرهنگی به کشور ما نیز تلاش گستردهای از سوی بیگانگان و وابستگان آنها برای تغییر ارزشها و از خودبیگانگی صورت گرفته است که در پاسخ به آن موضوع اسلامی کردن دانشگاهها مطرح شد.
۱۲. دنیاطلبی و اشرافیگری
اگر زندگی تجملی و روحیه تکاثر طلبی در میان عناصر انقلابی فزونی گیرد و نیروهای انقلابی روحیه خود را از دست دهند، داعیه دفاع از انقلاب و ارزشهای آن تضعیف میشود. ابن خلدون نیز در بحث فراز و فرود تمدنها به دورانهای زیر اشاره میکند: دوران ظفر، دوران قدرت، دوره تجمل و فراغت، دوره خرسندی و بالاخره دوره اسراف و تبذیر و انحطاط. در دوران آخر، عصبیت (همبستگی اجتماعی) از بین میرود و تنآسایی، تجمل و حاکمیت روابط فزونی میگیرد.
امام صادق علیهالسلام در حدیثی میفرمایند:
« مَا ذِئْبَانِ ضَارِیَانِ فِی غَنَمٍ قَدْ تَفَرَّقَ رِعَاؤُهَا بِأَضَرَّ فِی دِینِ الْمُسْلِمِ مِنَ الرِّئَاسَة ـ ضرر دو گرگ درنده که به ابتدا و انتهای گله بیچوپانی حملهور شوند هیچگاه از زیانی که از حبّ مال و جاهطلبی متوجه دین مسلمان میشود بیشتر نیست.»[11]
و به گفته حضرت امام خمینی قدسسره دنیادوستی با شعب مختلفش و بهویژه جاهطلبی ممکن است انقلاب و نظام اسلامی را به سقوط بکشد.
امام خمینى قدسسره در اینباره مىفرماید:
« جنگهاى پیغمبر همهاش با اغنیا بود و با گردن کلفتها بود و با ثروتمندها بود».[12]
« خدا نیاورد آن روزى را که سیاست ما و سیاست مسئولین کشور ما پشت کردن به دفاع از محرومین و رو آوردن به حمایت از سرمایهدارها گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشترى برخوردار شوند. معاذ اللَّه که این با سیره و روش انبیا و امیرالمؤمنین و ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ سازگار نیست، دامن حرمت و پاک روحانیت از آن منزه است، تا ابد هم باید منزه باشد».[13]
« توجّه داشته باشند که رئیس جمهورى و وکلاى مجلس از طبقهاى باشند که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس کرده، در فکر رفاه آنان باشند، نه از سرمایهداران و زمینخواران و صدرنشینان مرفّه و غرق در لذّات و شهوات که تلخى محرومیت و رنج گرسنگان و پا برهنگان را نمىتوانند بفهمند».[14]
« به مجلس و دولت و دستاندرکاران توصیه مىنمایم که قدر این ملت را بدانید و در خدمتگزارى به آنان خصوصاً مستضعفان و محرومان و ستمدیدگان که نور چشمان ما و اولیاى نعم همه هستند و جمهورى اسلامى رهاورد آنان و با فداکاریهاى آنان تحقق پیدا کرد و بقاى آن نیز مرهون خدمات آنان است، فروگذار نکنید».[15]
۱۳. غفلت از پرورش نیروی انسانی و نسل آینده
انقلاب به مثابه موجودی زنده است که برای دوام خود نیاز به تغذیه دارد. ساختن نیروهای انقلابی و مؤمن از نسلهای جدید، از مهمترین عوامل تداوم انقلاب محسوب میشود. غفلت از انتقال آموزههای انقلاب به نسلهای دوم به بعد انقلاب، خطر گسست فرهنگی را به همراه خواهد داشت. وصول به این مقصود چندان که مسؤولان فرهنگی در وضعیت کنونی انقلاب پنداشتهاند و عمل میکنند آسان نیست. به نظر میرسد، هشدارهای رهبر انقلاب و ارشادات ایشان آنچنان که باید از سوی برخی مسؤولان فرهنگی جدی گرفته نمیشود.
آسیبشناسى سیاسى
۱. تضعیف ولایت فقیه و رهبری
یکی از راهبردهای دشمن برای براندازی انقلاب، تضعیف رهبری و کم اهمیت جلوه دادن جایگاه آن است. مقابله با اصل نظریه ولایت فقیه نیز از شگردهای دشمنان انقلاب است. استحکام این نظام انقلابی، همانگونه که در قانون اساسی ملحوظ شده، وابسته به اقامه اصل ولایت فقیه است. مادامی که خدشهای به این اصل وارد نیامده، براندازی انقلاب ناممکن خواهد بود. از اینرو، دشمنان انقلاب نسبت به آن اصل تشکیک، و حملات خود را متوجه اساس ولایت فقیه کردند. آنان نه تنها در این راه از به کارگرفتن برخی از نیروهای نفوذی خود در حوزههای علمیه ابا نکردند، بلکه در طرحی ویژه چنین وانمود کردند که بهعنوان مثال ولایتفقیه ریشه محکم فقهی و تاریخی ندارد و اگر هم ریشهدار باشد، کاربرد سیاسی ندارد! گاهی نیز در راستای این هدف، حمله به نهادهای وابسته به رهبری را در دستور کار خود قرار میدهند.
۲. تضعیفاندیشه و روحیه انقلابی
دشمنان انقلاب، انقلابیگری را به هرج و مرج معنا میکنند تا راهی برای شماتت انقلابیون داشته باشند. در حالی که، انقلابیگری یعنی حفظ روحیه عصیان نسبت به زشتیها و اخلاق ناپسندی که موجب سقوط انسان و اجتماع در ورطه خودخواهی و ابتذال و پشت پازدن به اصول میشود. دشمنان انقلاب خواستار آرامش و سکونند تا در غفلت ناشی از آن، هواپرستی را حاکم کنند.
مگر دشمنان انقلاب و شیاطین دست از اهداف شوم خود برداشتهاند که ما باور کنیم شوریدن بر ضد توطئههای آنها باید به فراموشی سپرده شود؟ بنابراین روحیه عصیان برای مقابله با خیانتهای آنان باید همواره در ما زنده بماند. همچنان که رهبر معظم انقلاب بارها بر آن تاکید فرمودهاند.
۳. رخنه و نفوذ فرصتطلبان
آماج نفوذ دشمن، بر نخبگان و مسئولین و شکل دادن و حاکم کردن طبقهای از غربگرایان میان آنهاست. این تلاش برای تغییر محاسبات و تغییر رفتار نه تنها نیروهای غربگرا که حتی نیروهای انقلاب را نیز هدف قرار داده و به نوعی عمل میکند که آنها بر معیارهایی مخدوش و مخشوش عمل کنند.
رخنه و نفوذ در درون یک نهضت از آفتهاى بزرگ هر نهضت است. نفوذی و فرصتطلب کسى است که نسبت به آرمانهاى انقلاب بىاعتقاد یا بىتفاوت و در تلاش براى تأمین منافع شخصى است.
آیت الله شهید استاد مطهّرى رحمتاللهعلیه در این رابطه فرموده است:
« هر نهضت مادام که مراحل دشوار اولیه را طى مىکند سنگینىاش بر دوش افراد مؤمن، مخلص و فداکار است، امّا همین که بار نشست و یا لاأقل نشانههاى بار دادن آشکار گشت، و شکوفههاى درخت هویدا شد، سر و کلّهى افراد فرصتطلب پیدا مىشود... تا آنجا که تدریجاً انقلابیون مؤمن و فداکاران اولیه را از میدان به در مىکنند. این جریان تا آنجا کلّیت پیدا کرده که مىگویند: " انقلاب فرزندخور است" گویى خاصیّت انقلاب این است که همین که به نتیجه رسید فرزندان خود را یکیک نابود سازد. ولى انقلاب فرزندخور نیست. غفلت از نفوذ و رخنهى فرصتطلبان است که فاجعه به بار مىآورد... انقلاب مشروطیّت ایران را چه کسانى به ثمر رساندند؟ و پس از به ثمر رساندن چه چهرههایى پستها و مقامات را اشغال کردند؟ و نتیجهى نهایى چه شد؟... به هر حال، مبارزه با رخنه و نفوذ فرصتطلبان علىرغم تظاهرات فریبندهشان یکى از شرایط اصلى ادامهى یک نهضت در مسیر اصلى است».[16]
۴. تفرقه و اختلاف داخلى
على علیهالسلام راز تداوم انقلاب و یک حکومت را دورى از تفرقه و تحکیم ارکان مودّت و محبّت و ترغیب و توصیه نسبت به آن معرّفى مىفرمایند. مهمترین عامل تهدید کنندهى بالندگى یک ملّت از دیدگاه آن حضرت عبارت است از: کاشتن بذر نفاق و کینه در سینه، پشت کردن به یکدیگر، ترک یارى هم نوعان و تبدیل الفت و محبّت به پراکندگى و تفرقه.
« چون در تفاوت وضع امم گذشته در نیکى و بدى اعمالشان اندیشه کردید، آن کارى را اختیار نمایید که عزّت آنان بدان سبب تأمین شد، و دشمنانشان از عرصه حیاتشان دور شدند، و زمان سلامتیشان طولانى گشت، و نعمت در اختیارشان قرار گرفت، و پیوند کرامت آنان استوار شد، به این معنى که ازتفرقه اجتناب کردند، و بر الفت پایدارى نمودند، و یکدیگر را به آن تشویق و ترغیب کردند و سفارش نمودند و از امورى که ستون فقراتشان را درهم شکست، و قدرتشان را قرین سستى کرد دورى نمایید:از کینه ورزى قلوب، و عداوت سینهها، و ناموافق بودن نفوس، و دست از یارى یکدیگر کشیدن».[17]
بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران و مقام معظّم رهبرى بر همین اساس پیوسته بر دورى از تفرقه و لزوم وحدت براى تداوم انقلاب تأکید داشتهاند. تفرقه سبب شکسته شدن قدرت و از بین رفتن توان نیروهاى بالقوّه و بالفعل جامعه مىشود.
البته نفس اختلاف نظر امری طبیعی و غیرقابل انکار است و در عین حال میتواند زاینده پیشرفت و ترقی نیز باشد، مشروط بر آنکه از آثار منفی و انحرافی آن اجتناب شود و این شرط، زمانی تحقق خواهد یافت که انقلابیون مسلمان از جاده تقوای الهی خارج نشده و به نظرات رهبر و ولایت فقیه متعبدانه پایبند و وفادار باشند.[18]
۵. عدم مواجهه صحیح با آزادى و سوء استفاده از آن
آزادى یکى از نعمتهاى خداوند است و انسان فطرتاً خواستار آن است و با بهرهمندى و استفاده درست از آن، مىتوان به فعّالیّتهاى اساسى و اجتماعى و زیربنایى پرداخت و نیز مشکلات مادّى و معنوى جامعه را برطرف نمود. امّا ملّتى که سالیان متمادى در چنگال دیو استبداد، قدرت نفس کشیدن نداشتند، همین که یکباره و بدون آمادگى قبلى نعمت آزادى را در آغوش بگیرند به جاى آن که در موقعیّت جدید به فعّالیّت اساسى و زیربنایى بپردازند، با اقدامات و عملکرد نامناسب خود، سعى در نابودى آن مىکنند؛ و به نام آزادى آن چنان سوء استفاده مىشود که از کار اصیل و انقلابى خویش پشیمان مىشوند ـ نظیر آنچه که در جریان مشروطیت گذشت ـ بنابراین، چنین سوء استفاده از آزادى مانند شمشیر دو دم اساس انقلاب را تهدید مىکند؛ زیرا مسؤولان یا وضعیت موجود را تحمّل مىکنند که خود به هرج و مرج و خستگى مردم مىانجامد، یا به محدود کردن آزادى و یا سلب آن از مردم مىپردازند؛ که خود آغازى است بر پایان دادن به انقلاب و حاکمیّت استبداد. در نتیجه ضمن بهرهگیرى از آزادى و رعایت حقوق دیگران و حفظ آن، لازم است که آموزش لازم براى استفاده صحیح از آن به مردم داده شود.
۶. سرپیچى از فرامین رهبرى
هیچ رهبرى بدون برخوردارى از پشتیبانى و حمایتهاى مردمى قادر به ادامهى وظایف خود نخواهد بود، حتّى اگر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم، یا امام معصوم علیهالسلام باشد. بنابراین اطاعت از رهبرى که مجتهد آگاه به زمان، عادل و باتقواست از لحاظ شرعى، قانونى و اخلاقى واجب اکید مىباشد. امام على علیهالسلام دربارهى جایگاه و نقش رهبرى در جامعه مىفرماید:
« جایگاه رهبر همانند بند تسبیح نسبت به دانههاست که آنها را گرد آورده و به هم پیوند مىدهد پس هنگامى که بند تسبیح بگسلد دانهها از هم جدا شده و هر سویى پراکنده مىشوند و دیگر هرگز نمىتوان آنها را جمعآورى نمود».[19]
همچنین حضرت در بیان علل صعود و سقوط حکومتها اطاعت از رهبرى را از عوامل صعود و پیروزى و سرپیچى از فرامین رهبرى را عامل سقوط و شکست جامعه مىداند. امام علیهالسلام در حالى که از سنگینى یارانش از جهاد و مخالفتشان با رأى آن جناب آزرده خاطر بود به منبر رفت و فرمود:
« سوگند به خدا مىبینم که این قوم به زودى بر شما چیره شوند به خاطر اجتماعى که آنان بر باطلشان دارند، و تفرقهاى که شما از حق دارید، و محض اینکه شما در راه حق به امام خود عاصى هستید، و آنان در راه باطل مطیع رهبر خویشند، و به علّت اینکه آنان امانت او را ادا مىکنند و شما خیانت مىورزید، و به جهت اینکه آنان در شهرهاى خود درستکارند و شما فاسد هستید».[20]
۷. خستگى نیروهاى انقلابى
ادامهى انقلاب اسلامى تا رسیدن به تمام اهدافش، یک اصل است که هیچگاه نباید از ذهن و فکر انقلابیون دور شود و افراد انقلابى باید بدون خستگى و با نشاط کامل، براى رسیدن به اهداف اصلى انقلاب تلاش کنند. به هر حال، سست شدن مردم از ادامهى راه انقلاب، یکى از آفات مهمّ انقلاب است که ممکن است به دلایل متعدّدى از جمله رفاهطلبى، یا برخورد با مشکلات در ادامهى راه حاصل شود.
امام خمینى قدسسره دربارهى نقش مردم در انقلاب مىفرماید:
« این یک عنایتى است که خداى تبارک و تعالى به این ملت کرد، و از خود مردم، از خود این تودهها ...، از بازار ـ نمىدانم ـ از کوچهها و خانهها، افراد منبعث شدند و حکومت تشکیل دادند... تا وضع این طورى است حکومت بر قرار است... شما خوف از اینکه یک آسیبى این جمهورى اسلامى به آن برسد، از این خوف نداشته باشید».[21]
بیشتر نهضتهاى صد سالهى اخیر به خاطر همین نقیصهها به ثمر نرسیدند. براى مثال پس از پیروزى نهضت مشروطیت و کنار رفتن رهبران نهضت و به تبعیت از آنها مردم، نهضت به شکست انجامید. در نهضت ملّى شدن صنعت نفت نیز پس از کنار رفتن رهبران مذهبى، نهضت از درون متلاشى شد؛ بنابراین، تردیدى نیست که مشارکت و حضور گستردهى مردم در صحنهى انقلاب از عوامل اصلى و مهمّ پیروزى و خنثى نمودن توطئههاى دشمنان انقلاب بوده است.
دشـمن همیشه بیدار است. دشمنان جهانى و حالت طـغـیان و خـودکامگى کـه بـعضى گـروهها و قـدرتهایى کـه همیشه مىخواهند خون مردم را بمکند، چه در داخل و چه در خارج، با چهرهها و با توطئههاى تازه تجلى مىکنند و از راههاى تازهاى وارد مـىشوند و از جاى دیگر رخنه مـىکنند.
بنىاسرائیل در مرحله استمرار و تداوم انقلاب، به حضرت موسى علیهالسلام گفتند:
« قَالُواْ یَا مُوسىَ إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا أَبَدًا مَّا دَامُواْ فِیهَا فَاذْهَبْ أَنتَ وَ رَبُّکَ فَقَتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُون ـ موسى! تا آنها در آنجا هستند، ما هرگز وارد نخواهیم شد! تو و پروردگارت بروید و (با آنان) بجنگید، ما همین جا نشستهایم».(مائده/24)
به همین دلیل خداوند بر آنها غضب کرد و فرمود:
« قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فىِ الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلىَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِین ـ خداوند (به موسى) فرمود: این سرزمین (مقدس)، تا چهل سال بر آنها ممنوع است (و به آن نخواهند رسید)؛ پیوسته در زمین (در این بیابان)، سرگردان خواهند بود؛ و در باره (سرنوشت) این جمعیّت گنهکار، غمگین مباش!».(مائده/26)
پس اگر این مردم بودند که باعث پیروزى در مرحله اول انقلاب شـدند، همیـن مـردم هـستند کـه باید در مرحله استمرار و تداوم انقلاب نیز حاضر و آماده انجام وظایف خود شـوند.
۸. سوء مدیریت مسئولان
در کنار تعهد عملی، نقش عمده تخصص علمی و مدیریت قوی در رهبری و مسئولان نیز بر همگان آشکار است و فقدان آن در زمرهی آفات خطرناک انقلاب به شمار میآید. حضرت علی علیهالسلام میفرمایند:
« أَیُّهَا النَّاسُ إِنَ أَحَقَ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَیْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِیه ـ ای مردم شایستهترین کس برای زمامداری، نیرومندترین و داناترین آنان به امر خدا و امر مربوط به زمامداری است».[22]
همچنین امام علی علیهالسلام عوامل افول دولتها را چهار چیز میدانند:
« تباه نمودن اصول اساسی، فریبکاری، مقدم داشتن فرومایگان و مؤخر داشتن فرزانگان».[23]
عوامل مزبور از ضعف یا سوء مدیریت مسؤولان حکومتی ناشی میشود و به تضعیف دولت میانجامد.
۹. ناتمام گذاشتن آرمانهای نهضت
به تعبیر استاد شهید مرتضی مطهری رحمتاللهعلیه، متأسفانه تاریخ نهضتهای اسلامی صدساله اخیر، نشان از یک نقیصه در رهبری روحانیت شیعه دارد و آن اینکه روحانیت نهضتهایی را که رهبری کرده تا مرحله پیروزی بر خصم ادامه نداده است. مورد انقلاب اسلامی ایران هر چند وضعیت متفاوت است، اما هنوز همهی آرمانهای داخلی و خارجی انقلاب تحقق نیافته است. تلاش در جهت تقویت و اجرای این آرمانها از طریق افزایش آگاهیهای عمومی و بسیج امکانات، به افزایش اقتدار و استحکام داخلی و نفوذ بینالمللی انقلاب میانجامد.
آسیبشناسى اقتصادى
1. وابستگى اقتصادى به قدرتهاى بیگانه و غفلت از نفوذ دشمن در پایههای اقتصاد کشور با اجرای الگوهای اقتصادی غیر بومی.
2. نداشتن برنامههاى بلند مدّت و کوتاه مدّت براى نیل به استقلال و توسعهى اقتصادى؛ که سبب مىشود امکانات کشور بىآنکه راهگشاى یک اقتصاد مستقل و توسعه یافته شود در امور روزمرّه و زودگذر به کار افتد و از میان برود.
3. عدم توجّه به بحرانهاى اقتصادى یا عدم توجّه به اقشار کم درآمد در اجراى برنامههاى سازندگى و توسعه اقتصادى.
۴. عدم وجود فرهنگ کار و انضباط اجتماعی. (چنانکه رهبر معظم انقلاب بارها بر این مهم تأکید ورزیدهاند)
۵. پیدایش ثروتهاى باد آورده و بىتوجّهى به مستضعفان و عنایت به ثروتمندان، و فقدان عدالت اجتماعى ـ اقتصادى.
اهمیت مسائل اقتصادی در حدی بود که قانون اساسی یک فصل (فصل چهارم) را اختصاص به مسائل اقتصادی داده است. در مقدمه قانون اساسی نیز آمده است:
« در تحکیم بنیادهای اقتصادی، اصل، رفع نیازهای انسانی در جریان رشد و تکامل است نه همچون دیگر نظامهای اقتصادی تمرکز و تکاثر ثروت و سودجویی؛ زیرا که در مکاتب مادی اقتصاد خود هدف است و بدین جهت در مراحل رشد، اقتصاد عامل تخریب و فساد و تباهی میشود، ولی در اسلام اقتصاد وسیله است و از وسیله انتظاری جز کارایی بهتر در راه وصول به هدف نمیتوان داشت.»
شهید آیتالله مطهری رحمتاللهعلیه فرموده است:
« من تأکید میکنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد... این مکتبی است که پیشوایش علی علیهالسلام میفرماید:[24]
اما دور باد که هوس بر من پیروز گردد و آز آتشین مرا به نوشخواری کشاند، حالی که در حجاز و یمامه مردمی باشند که به گردهای نان امید نداشته و شکمی سیر به خود ندیده باشند. دور باد که من با شکمی انباشته و آماسیده از طعام روز را به شب آورم و در پیرامون من گرسنگان و جگر سوختگان باشند».[25]
منابع:
استاد شهید آیتالله مطهری کتابهای ـ پیرامون انقلاب اسلامی ـ آینده انقلاب اسلامی ایران ـ نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر.
تحلیلی بر انقلاب اسلامی ایران (ریشهها و پیامدها) ـ باباپور گلافشانى، محمّدمهدى ـ مرکز جهانى علوم اسلامى.
مجله معرفت، شماره 68 ـ مقاله آسیبشناسی انقلاب اسلامی ـ محمدرضا باقرزاده.[26]
[1]. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى - نهضتهاى اسلامى درصد ساله اخیر ج24 ص85
[2]. صحیفه امام ج21 ص404 ـ وصیتنامه سیاسى ـ الهى
[3]. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى - نهضتهاى اسلامى درصد ساله اخیر ج24 ص86
[4]. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى - نهضتهاى اسلامى درصد ساله اخیر ج24 ص88
[5]. اولین و مهمترین فصل خونین مبارزه در عاشوراى 15 خرداد رقم خورد. در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان مىنمود. بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه خودى گلوله حیله و مقدسمآبى و تحجر بود؛ گلوله زخم زبان و نفاق و دورویى بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را مىسوخت و مىدرید.( صحیفه امام، ج21، ص280)
[6]. صحیفه امام ج21 ص278
[7]. استاد شهید مرتضی مطهری رحمتاللهعلیه، پیرامون انقلاب اسلامی، ص27
[8]. مرتضی مطهری، بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صدساله اخیر، ص 87 تا 78
[9]. اسماعیل شفیعی سروستانی، تهاجم فرهنگی و نقش تاریخی و روشنفکران
[10]. این مطلب بدون تغییر محتوا ویرایش شده و عین عبارت امام خامنهای مدظلهالعالی نیست.
[11]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج2 ص297
[12]. صحیفه امام ج7 ص389
[13]. صحیفه امام ج20 ص341
[14]. صحیفه امام ج21 ص393 ـ وصیتنامه سیاسى ـ الهى
[15]. صحیفه امام ج21 ص412 ـ وصیتنامه سیاسى ـ الهى
[16]. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ـ نهضتهاى اسلامى درصد ساله اخیر ج24 ص89
[17]. فَإِذَا تَفَکَّرْتُمْ فِی تَفَاوُتِ حَالَیْهِمْ فَالْزَمُوا کُلَّ أَمْرٍ لَزِمَتِ الْعِزَّةُ بِهِ شَأْنَهُمْ [حَالَهُمْ] وَ زَاحَتِ الْأَعْدَاءُ لَهُ عَنْهُمْ وَ مُدَّتِ الْعَافِیَةُ بِهِ عَلَیْهِمْ وَ انْقَادَتِ النِّعْمَةُ لَهُ مَعَهُمْ وَ وَصَلَتِ الْکَرَامَةُ عَلَیْهِ حَبْلَهُمْ مِنَ الِاجْتِنَابِ لِلْفُرْقَةِ وَ اللُّزُومِ لِلْأُلْفَةِ وَ التَّحَاضِّ عَلَیْهَا وَ التَّوَاصِی بِهَا وَ اجْتَنِبُوا کُلَّ أَمْرٍ کَسَرَ فِقْرَتَهُمْ وَ أَوْهَنَ مُنَّتَهُمْ مِنْ تَضَاغُنِ الْقُلُوبِ وَ تَشَاحُنِ الصُّدُورِ وَ تَدَابُرِ النُّفُوسِ وَ تَخَاذُلِ الْأَیْدِی ـ نهج البلاغة (للصبحی صالح) ص296 ـ خطبه 192 (قاصعه)
[18]. منوچهر محمدی، انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلابهای فرانسه و روسیه
[19]. وَ مَکَانُ الْقَیِّمِ بِالْأَمْرِ مَکَانُ النِّظَامِ مِنَ الْخَرَزِ یَجْمَعُهُ وَ یَضُمُّهُ فَإِنِ انْقَطَعَ النِّظَامُ تَفَرَّقَ الْخَرَزُ وَ ذَهَبَ ثُمَّ لَمْ یَجْتَمِعْ بِحَذَافِیرِهِ أَبَدا. ـ نهج البلاغة (للصبحی صالح) ص203 خطبه 146
[20]. إِنِّی وَ اللَّهِ لَأَظُنُّ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ سَیُدَالُونَ مِنْکُمْ بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ وَ بِمَعْصِیَتِکُمْ إِمَامَکُمْ فِی الْحَقِ وَ طَاعَتِهِمْ إِمَامَهُمْ فِی الْبَاطِلِ وَ بِأَدَائِهِمُ الْأَمَانَةَ إِلَى صَاحِبِهِمْ وَ خِیَانَتِکُمْ وَ بِصَلَاحِهِمْ فِی بِلَادِهِمْ وَ فَسَادِکُم. نهج البلاغة (للصبحی صالح) خطبه25
[21]. صحیفه امام، ج16، ص445
[22]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص248 ـ خطبه 173
[23]. یُسْتَدَلُّ عَلَى إِدْبَارِ الدُّوَلِ بِأَرْبَعٍ تَضْیِیعُ الْأُصُولِ وَ التَّمَسُّکُ بِالْغُرُورِ وَ تَقْدِیمُ الْأَرَاذِلِ وَ تَأْخِیرُ الْأَفَاضِل. ـ غررالحکم و دررالکلم، ص342 ، شماره 7835
[24]. کتاب پیرامون انقلاب اسلامی ـ پینوشت 33
[25]. هَیْهَاتَ أَنْ یَغْلِبَنِی هَوَایَ وَ یَقُودَنِی جَشَعِی إِلَى تَخَیُّرِ الْأَطْعِمَةِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْیَمَامَةِ مَنْ لَا طَمَعَ لَهُ فِی الْقُرْصِ وَ لَا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ أَوْ أَبِیتَ مِبْطَاناً وَ حَوْلِی بُطُونٌ غَرْثَى وَ أَکْبَادٌ حَرَّى. ـ نهجالبلاغة (للصبحی صالح)، ص418 نامه 45
[26]. از آنجا که مطالب اصلی مقاله از این منبع استفاده شده، در متن نشانی این منبع نیامده است.