آثار گناه
مقدمه
حوادث و اتفاقات طبیعى و غیرطبیعى، مانند سرماى شدید و برف و یخـبندان بـىسابقه در زمـستان، که علاوه بر از بین رفتن محصولات کشاورزى، سبب خسارات بسیار و بروز مشکلاتى در زندگى مردم مىشود، کاهـش شدید نزولات آسمانى و به تبع آن خشکسالى و کمبود آب، تورم بىسابقه جهانى، فوت دور از انتظار بـسیارى از دوستان و آشنایان در سنین پایین، تـصادفات فـردى و گروهى بسیار، گسترش اختلافات خانوادگى، سردرگمىِ فقیر و غنى و دهها مشکل گوناگون دیگر، امورى است که در اطراف، و زندگى ما رخ مىدهد.
با نگاهى گذرا مىتوان براى هر یک از موارد فوق، یک یا چند علت جستجو کرد و شاید بـتوان به راهکارهاى عملى دست یافت که در این باره نویسندگان و گویندگان به تفصیل سخن گفته و از آن بحث کردهاند. برخى به جاى بررسى علل و عوامل اصلى و زیربنایى، گناه را به گردن عوامل کماهمیت مىاندازند که نقش اساسى را بـه عـهده نداشتهاند و یا عوامل موهوم و خرافى و خیالى را مطرح مىکنند.
برخى نیز تمام علت بدبختى خود را به بیگانگان و سیاستهاى مخرّب آنها نسبت مىدهند و عدهاى، همه این حوادث را مولود گردش موافق و مخالف افلاک مىپندارند. سـرانجام، عـدهاى دست به دامن قضا و قدر ـ به مفهوم تحریفیافتهاش ـ و یا شانس و طالع و اقبال مىزنند و همه حوادث تلخ و شیرین را از این طریق توجیه مىکنند؛ امّا متأسفانه کمتر کسى از نگاه دین به این مسئله پرداخته و آن را تـحلیل مـىکند.
از نگاه دین اسلام، بلاها و گرفتاریها علل مختلفى دارد؛ از جمله: آزمایش، شکوفایى، تکامل، تقویت ایمان، هشدار، تأدیب، اجر و پاداش و... که در رابطه با هر یک، آیات و روایات متعددى وجود دارد؛ امّا در این نوشتار به یکى از مهمترین علل بلاها، یعـنى گـناه پرداخـته شده است.
عامل مهم حـوادث
اسـلام، اعـمال بشر را عاملى مهم براى حوادث برمىشمارد و بر آن تأکید مىورزد؛ چنانکه قرآن مىفرماید:
« وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیرٍ ـ هـر مصیبتى به شما رسد، به سبب اعمالى اسـت که انـجام دادهاید، و بسیارى را نیز عفو مىکند.» (شوری/30)
در این آیه، نکاتى است که باید به آن توجه داشت:
1. این آیه به خوبى نشان مىدهد، برخى از مصائبى که دامـنگیر آدمـى مـىشود، یک نوع مجازات الهى و هشدار است؛ هر چند استثنائاتى دارد و به این تـرتیب، یکى از دلائل حوادث دردناک و مشکلات زندگى روشن مىشود.
جالب اینکه در حدیثى از امیرمؤمنان على علیهالسلام مىخوانیم که پیامبر گرامى خدا صلىاللهعلیهوآله فرمود:
«خـَیْرُ آیَةٍ فـِى کِتـَابِ اللّهِ هَذِهِ الْآیَةُ یَا عَلِىُّ مَا مِنْ خَدْشِ عُودٍ وَلاَ نَکْبَةِ قَدَمٍ اِلاَّ بِذَنْبٍ وَمـَا عـَفَا اللّهُ عَنْهُ فِى الدُّنْیَا فَهُوَ اَکْرَمُ مِنْ أنْ یَعُودَ فِیهِ وَمَا عَاقَبَ عَلَیْهِ فِى الدُّنْیَا فـَهُوَ أعـْدَلُ مـِنْ أنْ یُثَنِّىَ عَلَى عَبْدِهِ ـ این آیه (وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ...) بهترین آیه در قـرآن مـجید اسـت. اى على! هر خراشى که از چوبى [بر تن انسان] وارد مىشود، و هر لغزش قدمى، بر اثر گـناهى اسـت [که از او سر زده است] و آنچه خداوند در دنیا عفو مىکند، گرامىتر از آن است که [در قیامت] در آن تجدید نظر فـرماید، و آنـچه را که در این دنیا عقوبت فرموده است، عادلتر از آن است که در آخرت، بار دیگر کیفر دهد.» [1]
2. ظاهر آیه، عـام اسـت و هـمه مصائب را در برمىگیرد؛ ولى باید دانست مصائب و مشکلاتى که دامنگیر انبیا و ائمه اطهارعلیهمالسلام و برخى از اولیاء الهى مىشده اسـت، بـراى ترفیع مقام یا آزمایش آنها بوده است. همچنین برخى از گرفتاریهایى که گریبان افراد غیرمعصوم را مـىگیرد یا جـنبه آزمـایش و امتحان دارد؛ چنانکه قرآن به صراحت مىفرماید:
« وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ ـ قطعاً همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، و کاهش در مـالها و جـانها و مـیوهها، آزمایش مىکنیم و به استقامتکنندگان بشارت ده.» (بقره/155)
گاهى نیز بر اثر بىدقتى، مشورت نکردن و سهلانگارى در امور حـاصل مـىشود که اثـر تکوینى اعمال خود انسان است.
3. گاه مصائب، جنبه دستهجمعى دارد، و محصول گناهان جـمعى اسـت؛ همانگونه که در قرآن چنین مىخوانیم:
« ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ ـ فساد در خشکى و دریا به سبب اعمال مردم آشکار شد تا نتیجه بـرخى اعـمالشان را به آنها بچشاند؛ شاید باز گردند.» (روم/41)
و در آیه دیگـرى چـنین آمـده است:
« إِنَ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ ـ خداوند، سرنوشت هیچ جمعیتى را تـغییر نـمىدهد؛ مگر اینکه آنان آنچه را در خـودشان اسـت تغییر دهـند. و هـنگامى که خـدا اراده سوئى به قومى [به خاطر اعـمالشان] کنـد؛ هیچ چیز مانع آن نخواهد شد.» (رعد/11)
گاه ممکن است این قضیه در باره فرد فـرد انـسانها صادق و هر کس در مقابل گناهى که مرتکب مـىشود به مصیبتى در جسم و جـان یا امـوال و متعلقاتش گرفتار شود؛ همانگونه که در آیه فـوق آمـده است.
گناهان جدید و بـلاهاى جـدید
به راستى اگر نافرمانى از فـرمان خـدا، عـامل این همه مشکلات فـردى و اجـتماعى است و اگر گناهِ عـدهاى، گـریبانگیر همه جامعه مىشود، پس چرا به آن بىتوجهاند و گناهکاران شرمنده نمىشوند؟ چرا قبح گناه در برخی جوامع کنونى از بـین رفـته است؟ چرا برخى، میان مال حلال و حـرام فـرقى نمىگذارند و فـقط ثـروت و تـجملات و مقام، عامل تفاخر است؟ چـرا از یکى از مهمترین واجبات، یعنى امر به معروف و نهى از منکر، خبرى نیست؟ چرا به نماز که ستون اصلى دین اسـت، بـىتوجهى شده و پرداخت خمس و زکات، به فراموشى سـپرده شـده است؟ چـرا حـجاب و عـفاف که نقش مهمى در اجـتماع دارد، بـا بىتوجهى مواجه شده است؟ آیا اختلاط زن و مرد در برخى مجالس، گناهى بزرگ محسوب نمىشود و چرا نظارت والدین بر فرزندان، جـدى گـرفته نمىشود؟
مـتأسفانه آنچه بلاى اجتماع، خانوادهها و بهویژه جوانان و نـوجوانان شـده اسـت، مـعاصى جـدید و سـرگرمیهاى متنوع و انحرافات تازهاى است که روز به روز بر آنها افزوده مىشود. متأسفانه امروزه، روابط و دوستیهاى پسر و دختر، استفاده از انواع مواد مخدر، استفاده ناصحیح از وسایلى همچون: ماهواره، اینترنت، موبایل و... بـه مسئلهاى عادى تبدیل شده است؛ همانگونه که مشاهده مىشود، گرفتن عکسهاى غیراخلاقى با موبایل و ارسال آن توسط بلوتوس و... به وسایلى براى اشاعه فحشا تبدیل شده است و برخى والدین در مقابل هجوم فیلمها و عکسهاى غـیراخلاقى و مـبتذل، جوانان را آزاد گذاشته و آنان ناخواسته، در حال فاصله گرفتن از ضروریات دیناند.
حضرت علىعلیهالسلام در کلامى، گناهان جدید را عامل بلاهاى جدید معرفى کرده، مىفرماید:
« کُلَّمَا أَحْدَثَ النَّاسُ مِنَ الذُّنُوبِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَعْمَلُونَ أَحْدَثَ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلَاءِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَعُدُّون ـ هرچه مردم گناه تازه بکنند، خداوند بلاى تازهاى براى آنها به وجود مىآورد که سابقه نداشته اسـت.» [2]
از طـرف دیگر، بىتوجهى جامعه و والدین باعث شـده اسـت تا بسیارى از جوانان از مفاسد مخرب چنین سرگرمیهایى بىاطلاع باشند که افزون بر ضررهاى فردى، باعث اشاعه فحشا در جامعه مىشود.
قرآن کریم مىفرماید:
« إِنَ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ـ کسانى که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکى براى آنان در دنیا و آخرت است و خداوند مىداند و شما نمىدانید.» (نور/19)
اشـاعه فـحشا
از آنجا که انسان، یک موجود اجتماعى است، جامعه بزرگى که در آن زندگى مىکند، از یک نظر همچون خانه او است، و حریم آن همچون حریم خانه او محسوب مىشود؛ پاکى جامعه به پاکى او کمک مىکند و آلودگى آن به آلودگىاش. طبق همین اصل، در اسـلام بـا هر کارى که جـو جامعه را مسموم یا آلوده کند، به شدت مبارزه شده است. اگر مىبینیم در آموزههاى دینى، با غیبت به شدت مـبارزه شده است، یکى از فلسفههایش این است که غیبت، عیوب پنهانى را آشکار مىسازد و حرمت جـامعه را جـریحهدار مـىکند.
اگر مىبینیم در اسلام، از تظاهر به گناه به شدت منع شده و دستور عیبپوشى داده شده است، یک دلیلش این است که گـناه، هـمگانى نشود. اگر مىبینیم معصیت آشکار، اهمیتش بیش از گناه مستور و پنهان است، بر هـمین اسـاس اسـت.
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرماید: « مُجاهَرَةُ اللَّهِ سُبْحانَهُ بِالْمَعاصى تـُعَجِّلُ النـَّقِمَ ـ آشکارا خـداى سـبحان را نـافرمانى کردن، به کیفرها شتاب مـىبخشد»[3]
اصولاً گناه، همانند آتش است. وقتى این آتش در نقطهاى از جامعه روشن شود، باید کوشید تا خـاموش، یا دستکم محاصره شود؛ اما اگر به آن، دامن زده شود و از نقطهاى به نقطه دیگـر برده شود، حریق، هـمه جـا را فرا خواهد گرفت و کسى قادر بر کنترل آن نخواهد بود.
از این گذشته، پلیدى گناه در نظر عامه مردم و حفظ ظاهر جامعه از آلودگیها، خود سدّ بزرگى در برابر فساد است که اشاعه فحشا و نشر گناه و تجاهر به فـسق، این سد را مىشکند، گناه را کوچک مىکند و آلودگى به آن را ساده مىنماید.
در حدیثى از پیامبر اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم مىخوانیم:
« اَلْمُذِیعُ بِالسَّیِّئَةِ مَخْذُولٌ وَالْمُسْتَتِرُ بِهَا مَغْفُورٌ لَه ـ فردى که گناه را نشر دهد مخذول و مطرود است و آنکه آن را پنهان مىدارد، مشمول آمـرزش الهـى است.» [4]
ذکر این نکته نیز لازم است که «اشاعه فحشا» اَشکال مختلفى دارد:
گاه به این است که به دروغ و تهمتى دامن بزنند و براى این و آن بازگو کنند. زمانى به این است که مراکز فساد و نشر فحشا به وجود آید. گـاهى بـه این است که وسائل معصیت در اختیار مردم قرار گیرد و یا به نحوى، آنها را به گناه تشویق کنند. گاه هم به این است که پرده حیا دریده و ارتکاب گناه در ملأ عام ترویج شود. همه اینـها مـصداق «اشاعه فحشا» است.
بر خلاف آنکه برخى در برابر امر به معروف و نهى از منکر دیگران ایستادگى مىکنند و آن را مربوط به خود مىدانند، اسلام برخى آثار گناه را فردى و برخى را اجتماعى مـعرفى مـىکند:
آثـار فردى گناه
با بررسى آیات و روایات بـه این نـتیجه مىرسیم که بسیارى از مشکلات در زندگى، متأثر از معصیت الهى است و افراد، بدون در نظر گرفتن این مهم، فرد یا جامعه را مقصر مشکلات خویش مىپندارند. عـلت این پنـدار، آن اسـت که در برخى موارد، رابطه گناه با مصیبتى که از آن ناشى مـىشود، کم و بـیش قابل درک است؛ امّا در بسیارى موارد، محسوس نیست و شخص، دنبال علت دیگرى مىگردد.
گاه ارتکاب گناه سبب مىشود انسان از انـجام عـبادتى مـحروم شود؛ چنانکه امام صادقعلیهالسلام مىفرماید:
«اِنَّ الرَّجُلَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فـَیُحْرَمُ صَلاَةَ اللَّیْلِ وَ اِنَّ عَمَلَ السَّیِّىءِ اَسْرَعُ فِى صَاحِبِهِ مِنَ السِّکِّینِ فِى اللَّحْمِ ـ آدمى گاهى گناه مىکند و بر اثر آن از نـماز شـب مـحروم مىشود. تأثیر کار زشت در انسان سریعتر از تأثیر کارد در گوشت است.» [5]
به سبب ارتـباط بـین محرومیتها و مصیبتها و گناه است که وقتى مشکل براى برخى بزرگان پیش مىآمد، فکر مىکردند چه خطایى کردهاند که بـاعث این مـصیبت شده است. قساوت قلب، ذلّت و بیچارگى، گرفتارى و رنج، بستهشدن مراکز ادراک، سختى و تـنگدستى در زنـدگى، تـغییر نعمتهاى الهى و... برخى از آثار گناه به شمار مىرود.
« وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلىَ أُمَمٍ مِّن قَبْلِکَ فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَّرَعُونَ * فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَ لَاکِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَنُ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ ـ ما به سوى امتهایى که پیش از تو بودند، (پیامبرانى) فرستادیم؛ (و هنگامى که با این پیامبران به مخالفت برخاستند،) آنها را با شدّت و رنج و ناراحتى مواجه ساختیم؛ شاید (بیدار شوند و در برابر حق،) خضوع کنند و تسلیم گردند! * چرا هنگامى که مجازات ما به آنان رسید، (خضوع نکردند و) تسلیم نشدند؟! بلکه دلهاى آنها قساوت پیدا کرد؛ و شیطان، هر کارى را که مىکردند، در نظرشان زینت داد! » ( انعام/ 42 و 43)
« وَ إِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسىَ لَن نَّصْبِرَ عَلىَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَ قِثَّائِهَا وَ فُومِهَا وَ عَدَسِهَا وَ بَصَلِهَا قَالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِى هُوَ أَدْنىَ بِالَّذِى هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُواْ مِصْرًا فَإِنَّ لَکُم مَّا سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ وَ بَاؤُ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَالِکَ بِأَنَّهُمْ کاَنُواْ یَکْفُرُونَ بِایَاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّنَ بِغَیْرِ الْحَقّ ذَالِکَ بِمَا عَصَواْ وَّ کَانُواْ یَعْتَدُونَ ـ و (نیز به خاطر بیاورید) زمانى را که گفتید: اى موسى! هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفاء کنیم! از خداى خود بخواه که از آنچه زمین مىرویاند، از سبزیجات و خیار و سیر و عدس و پیازش، براى ما فراهم سازد. موسى گفت: آیا غذاى پستتر را به جاى غذاى بهتر انتخاب مىکنید؟! (اکنون که چنین است، بکوشید از این بیابان) در شهرى فرود آئید؛ زیرا هر چه خواستید، در آنجا براى شما هست.» و (مهر) ذلت و نیاز، بر پیشانى آنها زده شد؛ و باز گرفتار خشم خدایى شدند؛ چرا که آنان نسبت به آیات الهى، کفر مىورزیدند؛ و پیامبران را به ناحق مىکشتند. اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند.» (بقره/ 61)
« وَ مَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکمُ وَ یَعْفُواْ عَن کَثِیرٍ ـ هر مصیبتى به شما رسد به خاطر اعمالى است که انجام دادهاید، و بسیارى را نیز عفو مىکند!»( شورى/ 30)
« یَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لَا یَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ مَا لَا یَرْضىَ مِنَ الْقَوْلِ وَ کاَنَ اللَّهُ بِمَا یَعْمَلُونَ مُحِیطًا ـ آنها زشتکارىِ خود را از مردم پنهان مىدارند؛ اما از خدا پنهان نمىدارند، و هنگامى که در مجالس شبانه، سخنانى که خدا راضى نبود مىگفتند، خدا با آنها بود، خدا به آنچه انجام مىدهند، احاطه دارد.»(نحل/108)
« وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَمَةِ أَعْمَى ـ و هر کس از یاد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت؛ و روز قیامت، او را نابینا محشور مىکنیم!» (طه/124)
« ذَالِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیُّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلىَ قَوْمٍ حَتىَ یُغَیُّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ـ این، به خاطر آن است که خداوند، هیچ نعمتى را که به گروهى داده، تغییر نمىدهد؛ جز آنکه آنها خودشان را تغییر دهند؛ و خداوند، شنوا و داناست!»( انـفال/53)
1. سختى و تنگدستى در زندگى
بسیار مشاهده مـىشود که انـسان دست به هر کارى مىزند با درهاى بسته رو به رو مىشود، و گاهى به عکس به هـر جـا روى مىآورد، خود را در برابر درهاى گشوده مىبیند، مقدمات هر کار فراهم است و بنبست و گرهى در بـرابر او نـیست.
گـاهى تنگى معیشت به این علت نیست که درآمد کمى دارد. اى بسا! پول و درآمدش هنگفت است؛ ولى بخل و حرص و آز، زنـدگى را بـر او تنگ مىکند؛ نه تنها میل ندارد در خانهاش باز باشد و دیگران از زندگى او استفاده کنـند؛ بـلکه گـویى نمىخواهد آن را به روى خویش بگشاید. چنین فردى، به فرموده علىعلیهالسلام همچون فقیران زندگى مىکند و همانند اغـنیا و ثـروتمندان حساب پس مىدهد.
«عَجِبْتُ لِلْبَخِیلِ یَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ الَّذِى مِنْهُ هَرَبَ وَ یَفُوتُهُ الْغِنَى الَّذِى اِیَّاهُ طـَلَبَ فـَیَعِیشُ فـِى الدُّنْیَا عَیْشَ الْفُقَراءِ وَ یُحَاسَبُ فِى الْآخِرَةِ حِسَابَ الْاَغْنِیَاءِ ـ از بخیل در شگفتم که براى رسیدن به فقرى که از آن گـریزان اسـت، شـتاب مىورزد و به آن بىنیازى که خواستار آن است دسترسى پیدا نمىکند؛ در دنیا همچون فقیران زنـدگى مـىکند، و در آخرت باید حسابى چون حساب ثروتمندان پس دهد.» [6]
قرآن کریم عامل اصلى این مسائل را اعراض از یاد حق دانسته، مىفرماید:
« وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَمَةِ أَعْمَى ـ و هر کس از یاد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت؛ و روز قیامت، او را نابینا محشور مىکنیم!» (طه/124)
همانگونه که یاد خدا مایه آرامش جان، تقوا و شـهامت اسـت، فـراموش کردن او مایه اضطراب، ترس، نگرانى و سختى در زندگى مـىشود.
در روایات اسـلامى مىخوانیم که از امام صادقعلیهالسلام پرسیدند: «منظور از آیه « مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً » چیست؟» فـرمود: «اعـراض از ولایت امیر مؤمنان علیهالسلام است.» [7]
آرى، شـخصى که از حـضرت علىعلیهالسلام الگـو بـگیرد، زنـدگى گشاده و وسیعى خواهد داشت؛ زیرا الگویش هـمان ابـرمردى است که تمام دنیا در نظرش از یک برگ درخت کمارزشتر بود. در نتیجه او آن چنان به خـدا دل مـىبندد که جهان در نظرش کوچک مىشود و زنـدگىاش وسعت مىیابد؛ اما آنها که این الگـوها را فراموش کنند، در هر شرایطى، گـرفتار زنـدگى سخت هستند.
2. زنگار قلب
قلب برخى انسانها به سبب اعمالشان زنگار گرفته، و نـور و صـفاى فطرىِ نخستین را از دست داده است. بـه هـمین دلیل، چـهره حقیقت که همچون آفـتاب عـالمتاب مىدرخشد، هرگز در آنان بـازتابى نـدارد، و پرتو انوار وحى در وجودشان منعکس نمىشود. قرآن در باره این افراد مىفرماید:
«کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قـُلُوبِهِم مـَّا کَانُواْ یَکْسِبُونَ ـ چنین نیست که آنها مـىپندارند؛ بـلکه اعمالشان چـون زنـگارى بـر دلهایشان نشسته است.» (مطففین/14)
آیات مـتعددى از قرآن با صراحت از تأثیر گناه در تاریک ساختن دل، سخن به میان آورده و بر آن تأکید کرده است؛ چـنانکه در سـوره مؤمن مىفرماید:
«کَذَلِکَ یَطْبَعُ اللّهُ عَلَى کُلِّ قـَلْبِ مـُتَکَبِّرٍ جـَبَّارٍ ـ خـداوند، اینگونه بر قلب هـر مـتکبر طغیانگرى مهر مىنهد.» (غافر/35)
همچنین در جاى دیگر در باره گروهى از گنهکاران لجوج و عنود مىفرماید:
«خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قـُلُوبِهِمْ وَ عـَلَى سـَمْعِهِمْ وَ عَلَى أَبْصَرِهِمْ غِشَوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ ـ خـداوند بـر دلهـاى آنـها مـهر نـهاده، و همچنین بر گوشها و بر چشمهایشان پردهاى فرو افتاده است و براى آنها عذاب بزرگى است.» (بقره/ 7)
در آیه دیگرى مىخوانیم: « فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَى الْاَبْصَارُ وَلَکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِى فِى الصُّدُورِ ـ چشمهاى ظـاهر، نابینا نمىشود؛ بلکه دلهایى که در سینهها جاى دارد، نابینا مىشود.» ( حج/ 46)
آرى، بدترین اثر گناه و ادامه آن، تاریک ساختن قلب، و از میان بردن نور علم و حس تشخیص است. گناهان از اعضا و جوارح به سوى قلب سرازیر مـىشود، و قـلب را به یک باتلاق متعفن و گندیده مبدل مىسازد. اینجاست که آدمى، راه و چاه را تشخیص نمىدهد، و مرتکب اشتباهات عجیبى مىشود که همه را حیران مىکند؛ یعنى با دست خود تیشه به ریشه سعادت خویش مـىزند و سـرمایه خوشبختى خویش را به باد فنا مىدهد.
رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم مىفرماید:
«اِنَّ الْمُؤْمِنَ اِذَا اَذْنَبَ کَانَتْ نُکْتَةُ سَوْدَاءَ فِى قَلْبِهِ فَاِنْ تَابَ وَ نَزَعَ وَ اسْتَغْفَرَ صَقَلَ قـَلْبَهُ مـِنْه وَ اِنْ زَادَ زَادَتْ فَذَلِکَ الرَّیْنُ الَّذِى ذَکَرَهُ اللَّهُ فِى کِتَابِهِ کَلاَّ بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا کَانُوا یَکْسِبُونَ ـ هنگامى که بنده گناه کند، نقطه سیاهى در قلب او پیدا مىشود، اگر توبه کند و از گناه دست بـردارد و اسـتغفار کند، قلبش را از گناه صـیقل داده اسـت و اگر گناه را زیاد کند، سیاهى افزون مىشود [تا تمام قلبش را فرا مىگیرد.] این، همان زنگارى است که خداوند در قرآن ذکر کرده است: چنین نیست که آنها مىپندارند؛ بلکه اعمالشان چون زنگارى بر دلهایشان نشسته اسـت.» [8]
3. کوتـاهى عمر
عمر، بزرگترین سرمایه اهل ایمان براى کسب درجات عالیه است؛ از اینرو اولیاى الهى، همیشه طول عمر خویش را از خداوند منان طلب مىکردهاند؛ چنانکه امام حسن عسکرىعلیهالسلام از خداوند، اینگونه طلب مىکند:
«اَسـْأَلُکَ اَنْ تُطِیلَ عـُمُرِى فِى طَاعَتِکَ ـ خدایا! از تو مىخواهم عمرم را براى اطاعتت طولانى فرمایى.» [9]
طبق روایات متعددى از ائمه اطهارعلیهمالسلام همانگونه که برخى کارهـا، باعث افزایش عمر انسان مىشود، برخى موارد نیز از عمر انسان مـىکاهد. یکى از آنـها، گـناه است.
امام صادقعلیهالسلام مىفرماید:
«نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِى تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ وَ تُقَرِّبُ الْآجَالَ وَ تُخْلِى الدِّیَارَ وَ هِىَ قَطِیعَةُ الرَّحـِمِ وَ الْعـُقُوقُ وَ تَرْکُ الْبِرِّ ـ به خدا پناه مىبریم از گناهانى که نابودى را شتاب دهند و مرگها را نزدیک سـازند و خـانهها را ویران کنـند و آنها قطع رحم، و آزردن و نافرمانى پدر و مادر، و واگذاردن احسان و نیکى است.» [10]
و نیز مىفرماید: «مَنْ یَمُوتُ بـِالذُّنُوبِ اَکْثَرُ مِمَّنْ یَمُوتُ بِالْآجَالِ ـ کسانى که بر اثر گناهان مىمیرند، بیشترند از کسانى که بر اثـر رسیدن اجل مىمیرند.» [11]
4. فـراموشى
گـناه، باعث فراموشى مىشود. فراموشى، عوامل مختلف فیزیوژیکى و روانى مىتواند داشته باشد. نافرمانى خدا، یکى از آن عوامل به شمار مىآید. رسول خداصلىاللهعلیهوآلهوسلم یکى از عقوبتهاى الهى براى گناهکاران را ضعف قوه یادآورى بیان کرده، مىفرماید:
«اِتَّقُوا الذُّنُوبَ فَاِنَّهَا مـَمْحَقَةٌ لِلْخَیْرَاتِ اِنَّ الْعَبْدَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیَنْسَى بِهِ الْعِلْمَ الَّذِى کَانَ قَدْ عَلِمَه ـ از گناهان دورى کنید که نیکیها را از بین مىبرد. آدمى مرتکب گناهى مىشود و بر اثر آن، علمى که قبلاً فرا گرفته را فراموش مىکند.»[12]
افزون بر اینکه مـعصیت باعث مىشود انسان، خود را از یاد ببرد، سبب فراموشى مرگ و قیامت،(30) گناهان گذشته (31) و نشانههاى الهى(32) مىشود و در نتیجه باعث مىشود انسان، خداوند متعال را فراموش کند؛ چنانکه قرآن کریم در باره چنین افرادى مىفرماید: « نـَسُوا اللّهَ فَنَسِیَهُمْ ـ خدا را فراموش کردند، و خدا [نیز] آنها را فراموش کرد [و رحمتش را از آنها قطع کرد.»(توبه/67)
« الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَهُمْ لَهْوًا وَ لَعِبًا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیَوةُ الدُّنْیَا فَالْیَوْمَ نَنسَئهُمْ کَمَا نَسُواْ لِقَاءَ یَوْمِهِمْ هَاذَا وَ مَا کَانُواْ بِایَاتِنَا یَجْحَدُون ـ همانها که دین و آیین خود را سرگرمى و بازیچه گرفتند؛ و زندگى دنیا آنان را مغرور ساخت؛ امروز ما آنها را فراموش مىکنیم، همانگونه که لقاى چنین روزى را فراموش کردند و آیات ما را انکار نمودند.» (اعراف/ 51)
« یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُواْ أَحْصَئهُ اللَّهُ وَ نَسُوهُ وَ اللَّهُ عَلىَ کلُ شىَءٍ شَهِید ـ در آن روز که خداوند همه آنها را برمىانگیزد و از اعمالى که انجام دادند با خبر مىسازد، اعمالى که خداوند حساب آن را نگه داشته و آنها فراموشش کردند؛ و خداوند بر هر چیز شاهد و ناظر است.» ( مجادله/ 6)
« قَالَ کَذَالِکَ أَتَتْکَ ءَایَاتُنَا فَنَسِیتَهَا وَ کَذَالِکَ الْیَوْمَ تُنسى ـ مىفرماید: آن گونه که آیات من براى تو آمد، و تو آنها را فراموش کردى؛ امروز نیز تو فراموش خواهى شد!» ( طه/ 126)
5. مستجاب نشدن دعا
دعا مهمترین راه ارتباط با خالق هستى و تنها راه جلب توجه خداوند متعال به خویش است؛ چـنانکه قـرآن مىفرماید:
«قُلْ مَا یَعْبَؤُاْ بِکُمْ رَبِّى لَوْلَا دُعَآؤُکُمْ ـ بگو: پروردگارم براى شما ارج و ارزشى قائل نیست، اگر دعاى شما نباشد.» (فرقان/ 77)
همچنین معصیت، سبب سلب توفیق، از بین رفتن حال معنوى هنگام دعـا، و نـیز بـاعث حبس دعا مىشود و چنین اسـت که دعـا مـستجاب نمىشود.
امام باقرعلیهالسلام مىفرماید: « اِنَّ الْعَبْدَ یَسْأَلُ اللّهَ الْحَاجَةَ فَیَکُونُ مِنْ شَأْنِهِ قَضَاؤُهَا اِلَى اَجَلٍ قَرِیبٍ اَوْ اِلَى وَقْتٍ بَطِىءٍ فَیُذْنِبُ الْعَبْدُ ذَنْباً فـَیَقُولُ اللّهُ تـَعَالَى لِلْمَلَکِ لاَ تَقْضِ حَاجَتَهُ وَ احْرِمْهُ اِیَّاهَا فَاِنَّهُ تَعَرَّضَ لِسـَخَطِى وَ اسـْتَوْجَبَ الحِرْمَانَ مِنِّى ـ بندهاى حاجتى را از خداوند مىخواهد، و اقتضاء این است که خداوند، حاجت او را یا در وقتى نزدیک و یا در مدتى طولانى برآورده کند. [در این فاصله،] بـندهاى که طـلب حـاجت کرده است، مرتکب گناهى مىشود، خداوند به فرشته [مأمور بـرآوردن خواستههاى او،] دستور مىدهد حاجتش را بر نیاور و محرومش کن! زیرا او خود را در معرض خشم من قرار داده و مستحق محرومیّت از ناحیه من شده اسـت.» [13]
6. الحـاد و انـکار
خداوند میفرماید:
« ثُمَّ کاَنَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَساُوُاْ السُّوأَى أَن کَذَّبُواْ بِایَاتِ اللَّهِ وَ کاَنُواْ بِهَا یَسْتَهْزِءُون ـ سپس سرانجام کسانى که اعمال بد مرتکب شدند به جایى رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند!» (روم/10)
رسول اکرمصلىاللهعلیهوآله نیز در ضمن گفتارى فرمود:
«فَاِنَّ الْمَعَاصِىَ یَسْتَوْلِى بِهَا الْخِذْلاَنُ عـَلَى صـَاحِبِهَا حَتَّى تُوقِعَهُ فِى رَدِّ وَلاَیَةِ وَصِىِّ رَسُولِاللّهِ صلىاللهعلیهوآله وَ رَفْعِ نُبُوَّةِ نَبِىِّ اللّهِ وَ لاَ یَزَالُ اَیْضاً بِذَلِکَ حَتَّى تُوقِعَهُ فِى دَفـْعِ تـَوْحِیدِ اللّهِ وَ الْاِلْحَادِ فِى دِینِ اللّهِ ـ همانا گناهان، بى یار و یاورى [و گمراهى] را بر گنهکار مسلط مـىکند تـا آنجا که او را به ردّ ولایت و امامت وصى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم و انکار نبوت پیامبر صلىاللهعلیهوآله و به همین منوال، انکار یکتـایى خـدا و الحـاد و کفر در دین خدا، آلوده مىسازد.» [14]
7. عذاب الهى در آخرت
قرآن مجید، عذاب سخت و آتش سوزان قیامت را از آثـار نـافرمانى خدا برشمرده، مىفرماید:
«وَ مَن جَآءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِى النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مـَا کُنـتُمْ تـَعْمَلُونَ ـ و آنها که اعمال بدى انجام دهند، به صورت در آتش افکنده مىشوند [و به آنها گفته مـىشود] آیا جـزایى جز آنچه عمل مىکردید، خواهید داشت؟!»ـ(نمل/90)
در جاى دیگر مىفرماید:
« وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها أَبَداً ـ هر کس خدا و رسولش را نافرمانى کند، آتش دوزخ از آن اوست و جاودانه در آن مىماند.»ـ(جـن/23)
8ـ گرفتن حال دعا و عبادت
شاید بـرخى ادعـا کنند که ما هر چهقدر گناه مىکنیم، نه تنها سختى و تنگدستى مشاهده نـمىکنیم؛ بـلکه هـر روز زندگى ما بهتر مىشود. در جواب اینگونه افراد باید گفت:
اوّل: بسیارى از نکبتها و کمبودها در زندگى به عـلت سـرپیچى از فـرمان خدا پدید مىآید؛ در حالى که انسان، علت آن را نمىداند.
دوم: این سؤالى است که مردى از شعیب پیامـبرعلیهالسلام پرسـید و گفت: «چرا من این همه گناه مىکنم؛ ولى خداوند مرا عقوبت نمىکند؟» از سوى خداوند متعال پاسخ آمد: «تو گـرفتار بـدترین عقوبتها هستى و نمىدانى.» مولوى این داستان را اینگونه بیان مىکند:
آن یکى مىگفت در عهد شعیب که خـدا از مـن بسى دیده است، عیب
چند دید از من گـناه و جـرمها وز کرم یزدان نـمىگیرد مرا
حقتعالى گفت در گوش شعیب در جواب او فـصیح از راه غـیب
که بگفتى چند کردم من گناه و ز کرم نگرفت در جرمم اله
عکس مىگویى و مغلوب اى سفـیه اى رها کرده ره و بـگرفته تـیه
چند چندت گیرم و تو بـىخبر در سـلاسل ماندهاى پا تـا بـه سـر
زنگ تو بر توست اى دیگ سیاه کرد، سـیماى درونـت را تباه
بر دلت زنگار بر زنگارها جمع شد تا کور شد ز اسرارها
یعنى تـو بـر عکس فکر مىکنى. اگر خداوند، تـو را عقوبت مىکرد و تو قـابلیت چـنین مجازاتى را داشتى، آن وقت ممکن بـود عـقوبت تو، عذاب نباشد؛ بلکه لطف و رحمت باشد؛ زیرا احیاناً سبب بیدارى تو مىشد؛ امـا آنـچه اکنون، گرفتار آن هستى، صد در صـد عـقوبت اسـت. [15]
در حدیث قدسی نیز همین مضمون آمده است:
« أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ ع أَنَّ أَهْوَنَ مَا أَنَا صَانِعٌ بِعَبْدٍ غَیْرِ عَامِلٍ بِعِلْمِهِ مِنْ سَبْعِینَ عُقُوبَةً بَاطِنِیَّةً أَنْ أُخْرِجَ مِنْ قَلْبِهِ حَلَاوَةَ ذِکْرِی ـ خداوند به داود علیهالسلام وحی فرستاد و فرمود: کمترین چیزی که انجام میدهم نسبت به بندهای که به علمش عمل نکند، این است که: او را به هفتاد عقوبت و عذاب باطنى و درونى دچار مىکنم که کوچکترینش این است که شیرینى ذکرم را از قلبش مىبرم.»[16]
آثار اجتماعى گناه
آنچه از قرآن و فـرمودههاى معصومان علیهمالسلام به ما رسیده، آن است که حتی آثار گناهان فردی، جامعه را نیز در برمىگیرد. اسـتاد شهید مطهرىـرحمتاللهعلیه در تبیین اثـر گـناه فرد بر جامعه مىفرماید:
«اجتماع روى فرد اثر مىگذارد و فرد روى اجتماع. واقعاً مجموعش یک واحد است، خودش روح دارد، عمر دارد. این، یک مطلب عجیبى است که البته کسى که این را خوب استنباط کرده و پرورانده است، علامه طباطبایى است. ایشان در کمـال وضوح از قرآن استنباط مىکند که قرآن براى اجتماع، شخصیت قائل است. براى اجتماع عمر قائل است: "وَ لِکُلِ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمْ لَا یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَ لَا یَسْتَقْدِمُونَ ـ براى هر قوم و جمعیّتى، زمان و سرآمد (مـعیّنى) اسـت و هنگامى که سرآمد آنها فرا رسد، نه ساعتى از آن تأخیر مىکنند، و نه بر آن پیشى مىگیرند." (اعراف/ 34)
همچنین، براى اجتماع، بیمارى و سلامت قائل است، براى اجتماع سعادت و شقاوت قائل است، براى اجـتماع شـرکت در مسئولیت قائل است.
گاهى افرادى مىپرسند چرا اگر [اکثریت] یک قومى گناه کردهاند، اقلیت صالحى هم که در میان آن قوم است به عذاب آن قوم معذب مىشوند؟ نمىدانند که افراد اجتماع، حکم اعـضای یـک پیکر را دارند. وقتی که در عضوی از یک پیکر سرطان پیدا بشود، اعضای دیگر نمیتوانند بگویند چرا ما هم باید از بین برویم. به همان دلیل که شما با یکدیگر اتصال و همریشگى و پیوند دارید و بـه هـمان دلیل که از سـعادت او بهرهمند هستید، به همان دلیل از بـدبختى او هـم بـاید در اجتماع متضرر باشید. فقط آن دنیا است که دنیاى جدایى است. در این دنیا افراد اجتماع واقعاً به یکدیگر متصلاند و واقعاً در ناخوشى و خوشى یکدیگر شـریکاند و واقـعاً در عـذاب و سعادتِ یکدیگر شریک هستند.
در این دنیا قانون و قاعده عـلمى هـم ایجاب مىکند که اگر جناحى از اجتماع، آنقدر فاسد شد که توانست بلایى را به سوى اجتماع بکشد، این بلا شامل افراد دیگـر هـم مـىشود و سالم و ناسالم را با هم مىگیرد. در این دنیا، تر و خشک بـا هم مىسوزند، منتها از نظر آنها که به اصطلاح خشکاند، یعنى آماده سوختن هستند، عذاب الهى است و شاید در آن دنیا هـم دنـباله داشـته باشد؛ ولى از نظر آنها که استحقاق نداشتهاند، مصیبت و ابتلا است و در آن دنیا به آنها اجـر داده مىشود.»[17]
بنابر این، سخن کسانى که گناه را مربوط به خویش دانسته و از امر به معروف و نهى از منکر بـه خـشم مـىآیند، خارج از منطق است؛ چرا که عقل و منطق حکم مىکند آلودگى فرد، خواسته یا نـاخواسته، جـامعه را نـیز آلوده مىکند.
برخى آثار اجتماعى نافرمانى خـداوند عـبارتاند از:
برخی از این موارد از آثار فردی هم هست ولی چون اثر اجتماعی آن بیشتر است در این بخش آمده است.
1. خـشکسالى و نباریدن باران
طبق روایات متعدد از ائمه اطهارعلیهمالسلام، یکى از کردارهایى که باعث نازل نشدن باران مىشود، نپرداختن زکات اسـت؛ چـنانکه رسول خداصلیاللهعلیهوآله فرمود:
«خَمْسٌ إِنْ أَدْرَکْتُمُوهُنَّ فَتَعَوَّذُوا بِاللَّهِ مِنْهُنَّ لَمْ تَظْهَرِ الْفَاحِشَةُ فـِی قـَوْمٍ قـَطُّ حَتَّى یُعْلِنُوهَا إِلَّا ظَهَرَ فِیهِمُ الطَّاعُونُ وَ الْأَوْجَاعُ الَّتِی لَمْ تَکُنْ فِی أَسْلَافِهِمُ الَّذِینَ مَضَوْا وَ لَمْ یَنـْقُصُوا الْمِکْیَالَ وَ الْمِیزَانَ إِلَّا أُخِذُوا بِالسِّنِینَ وَ شِدَّةِ الْمَئُونَةِ وَ جَوْرِ السُّلْطَانِ وَ لَمْ یَمْنَعُوا الزَّکَاةَ إِلَّا مُنِعُوا الْقَطْرَ مـِنَ السـَّمَاءِ وَ لَوْ لَا الْبـَهَائِمُ لَمْ یُمْطَرُوا وَ لَمْ یَنْقُضُوا عَهْدَ اللَّهِ وَ عَهْدَ رَسُولِهِ إِلَّا سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ عَدُوَّهُمْ وَ أَخَذُوا بَعْضَ مـَا فـِی أَیْدِیهِمْ وَ لَمْ یَحْکُمُوا بِغَیْرِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا جَعَلَ اللَّهُ عـَزَّ وَ جـَلَّ بـَأْسَهُمْ بَیْنَهُمْ ـ پنج چیز است که اگر به آنها برخورد کردید از آنها به خدا پناه برید: هرگز در مـردمی زنـا پیـدا نشود که آن را آشکار کنند؛ جز اینکه در ایشان طاعون و دردهایی که در گذشتگان آنها سـابقه نداشته پدیدار شود و از پیمانه و ترازو کم نگذارند، جز اینکه به قحطی و سختی مخارج زندگی و ستم سـلطان گـرفتار شوند، و از دادن زکات منع نکنند؛ جز اینکه آمدن باران آسمان بر آنها مـمنوع شـود و اگر به سبب چهار پایان نبود، هـیچ بـاران بـر آنها نبارد. و عهد و پیمان خدا و رسول خـدا را نشکنند مگر آنکه دشمنانشان بر آنها مسلط شوند و بخشی از آنچه در دست آنهاست، بـگیرند و حـکم به غیر آنچه خدا نـازل کـرده است نـکنند مـگر آنکه خداوند عزیز و جلیل، سختی و شدت را در بـین آنها قرار دهد.» [18]
امام باقرعلیهالسلام نیز مىفرماید:
«اَما اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ سَنَةٍ اَقـَلَّ مـَطَراً مِنْ سَنَةٍ وَ لَکِنَّ اللَّهَ یَضَعُهُ حـَیْثُ یَشاءُ اِنَّ اللَّهَ جـَلَّ جـَلالَهُ اِذا عَمِلَ قَوْمٌ بِالْمَعاصِى صَرَفَ عـَنْهُ مـا کانَ قَدَّرَ لَهُمْ مِنَ الْمَطَرِ فِى تِلْکَ السَّنَةِ اِلَى غَیْرِهِمْ وَ اِلى الْفَیافِى وَ الْبِحارِ وَ الْجِبالِ وَ اِنَّ اللَّهَ لَیُعَذِّبُ الْجُعَلَ فِى حـُجْرِها بـِحَبْسِ الْمـَطَرِ عَنِ الْاَرضِ الَّتـِى هـِىَ بِمَحَلَّتِها لِخَطایا مَنْ بـِحَضْرَتِها وَ قـَدْ جَعَلَ اللَّهُ لَها السَّبِیلَ اِلى مَسْلَکٍ سِوَى مَحَلَّةِ اَهْلِ الْمَعاصِى قالَ ثُمَّ قالَ اَبُو جـَعْفَرٍعلیهالسلام فـَاعْتَبِرُوا یا اُولِى الْاَبْصار ـ سالى از سالى کم بارانتر نیست؛ ولى خـدا آن را هـر جا خـواهد بـبارد، بـه راستى چون مردمى نـافرمانى کنند، خداى جل جلاله آنچه باران براى آنها مقدر است در آن سال براى دیگران و به بـیابانها و دریا و کوه مـىفرستد. به راستى خدا جُعَل (سوسک سـرگین غـلطان) را در سـوراخش بـه خـطاى کسانى که در محل اوینـد بـا نباریدن باران در زمینی که او قرار دارد، عذاب میکند؛ چون خداوند برایش راه را باز گذاشته که به محل دیگـرى بـرود که اهـل معصیت نباشند. سپس امام پنجمعلیهالسلام فرمود: اى صـاحبان بـصیرت! عـبرت بـگیرید.» [19]
2. نـزول بـلا و آفات
گناه، باعث نزول بلا و آفات براى فرد و جامعه مىشود و چنانچه پیشتر گفته شد، معاصى جدید در جامعه، بلا و آفات و گرفتاریهاى جدیدی را به همراه خواهد داشت. بیماریهاى جـدیدى مثل: ایدز، گسترش مواد مخدر جدید، افزایش فوت ناگهانى؛ بهویژه در جوانان، افزایش بیش از حد بیماریهاى روحى و روانى و... به نوعى اثرات وضعى گناهان جدید است.
امام صادقعلیهالسلام فرمودند:
« تَعَوَّذُوا بِاللهِ مِنْ سـَطَوَاتِ اللّهِ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ مَا سَطَوَاتُ اللّهِ قَالَ الْاَخْذُ عَلَى الْمَعَاصِى ـ همواره از غلبه و چیرگی خدا در روز و شب، به خدا پناه ببرید از ایشان سؤال شد که غلبه خدا چیست؟ فرمود: مـؤاخذه و عـذاب بر گناهان.» [20]
3. تغییر نعمتهاى الهى
در قرآن کریم یکى از آثار گناه، تغییر نعمتهاى الهى، معرفى شده است؛
چنانکه در سوره انفال مىخوانیم:
«ذَلِکَ بـِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عـَلَى قـَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ـ این، براى آن است که خداوند، هیچ نعمتى را که به گروهى داده، تغییر نمىدهد؛ جز آنکه آنها خودشان را تغییر دهـند و خـداوند، شنوا و داناست.» (انفال/53)
در احادیث مـتعدّد، عـواملى مانند: ظلم و گناه، سبب تغییر نعمتهاى الهى به حساب آمدهاند؛ چنانکه بازگشت از گناه و انحراف و حرکت در مسیر حق، سبب سرازیر شدن انواع نعمتهاى پروردگار است.
گناهان و ستمها، انسان را از لیاقت بهرهورى از لطـف خـداوند دور مىکند؛ چنانکه حضرت علىعلیهالسلام در خطبه قاصعه بدان اشاره کرده است و در دعاى کمیل مىخوانیم:
«اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِىِ الذُّنُوبَ الَّتِى تُغَیِّرُ النِّعَمْ..»
در این دنیا قانون و قاعده علمى هم ایجاب مىکند که اگر جناحى از اجتماع، آنقدر فـاسد شد که تـوانست بلایى را به سوى اجتماع بکشد، این بلا شامل افراد دیگر هم مىشود و سالم و ناسالم را با هم مىگیرد
در نـامه حضرت علىعلیهالسلام به مالک اشتر مىخوانیم:
« لَیْسَ شَىءٌ اُدْعَى اِلَى تَغْیِیرِ نـِعْمَةِ اللّهِ و َتـَعْجِیلِ نِقْمَتِهِ مِنْ اِقَامَةٍ عَلَى ظُلْم ـ هیچ چیز مانند ظلم و ستم، موجب تغییر نعمت خداوند و تعجیل در فرود آمـدن بـلا و نغمتش نمیشود.» [21]
4. تغییر سرنوشت انسان
خـداوند متعال در سوره مبارکه رعد یکى از قوانین کلى و عمومى الهى را بیان مىکند؛ چنانکه مىفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حـَتَّى یُغـَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ ـ خداوند، سرنوشت هیچ قوم (و ملّتى) را تغییر نمىدهد؛ مگر آنکه آنان، آنچه را در خودشان است، تغییر دهند.» (انفال/53)
آنچه دراین آیه آمد، قانونىسرنوشتساز و حرکتآفرین و هشدار دهنده است. این قانون که یکى از پایههاى اساسى جهانبینى و جامعهشناسى در اسلام است، بـه ما مىگوید مقدّرات شما قبل از هر چیز و هر کس در دست خود شما است، و هرگونه دگرگونى در خوشبختى و بدبختى اقوام در درجه اوّل به خود شما بازگشت مىکند.
شانس، طالع، اقبال، تصادف، تأثیر اوضاع فلکى و مـانند اینها هیچکدام پایه و اساس ندارد. مهم آن است که ملتى خود بخواهد سربلند، سرفراز، پیروز و پیشرو باشد، و یا به عکس، خودش به ذلت و زبونى و شکت، تن در دهد؛ حتى لطف خداوند یا مجازات او، بىمقدمه، دامان هیچ مـلتى را نـخواهد گرفت؛ بلکه این اراده و خواست ملتها و تغییرات درونى آنهاست که ایشان را مستحق لطف یا مستوجب عذاب خدا مىسازد.
یکى از دستورهاى دین مبین اسلام آن است که براى پایان دادن به بدبختیها و ناکامیها باید دست به انقلابى از درون بـزنیم، یک انـقلاب فکرى و فرهنگى، یک انقلاب ایمانى و اخلاقى، و به هنگام گرفتارى در چنگال بدبختیها باید بىدرنگ به جستجوى نقطههاى ضعف خویشتن بپردازیم، و آنها را با آب توبه و بازگشت به سوى حق، از دامان روح و جان خـود بـشوییم تـا در پرتو آن بتوانیم ناکامیها و شکستها را بـه پیروزى مـبدل سـازیم؛ نه اینکه این نقطههاى ضعف که عوامل شکست است، در زیر پوششهاى خودخواهى مکتوم بماند و به جستجوى عوامل شکست در بیرون جامعه بگردیم و خود در بـیراههها سـرگردان بـمانیم. [22]
5. فساد در جامعه
بدون شک، هر کار خلافى در وضع جـامعه و از طـریق آن در وضع افراد اثر مىگذارد، و باعث نوعى فساد در سازمان اجتماعى مىشود. گناه و کار خلاف و قانونشکنى، همانند یک غذاى ناسالم و مسموم اسـت که در سـازمان بدن انسان چه بخواهیم و چه نخواهیم تأثیر نامطلوب خواهد گـذارد، و انسان، گرفتار واکنش طبیعى آن مىشود.
قرآن کریم مىفرماید:
« ظَهَرَ الْفَسَادُ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِى النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِى عـَمِلُوا لَعـَلَّهُمْ یَرْجـِعُونَ ـ فساد، در خشکى و دریا به سبب کارهایى که مردم انجام دادهاند، آشکار شده اسـت. خـدا مىخواهد نتیجه بعضى اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید (به سوى حق) بازگردند.» (روم/41)
بسیارى از مـشکلات اجـتماع مـا ناشى از گناه و بىمبالاتیهایى است که در سالهاى اخیر با وسایل جدید و البته با تـبلیغات دشـمنان در اخـتیار همگان، بهویژه جوانان قرار گرفته است. بر مربیان و مبلّغان است تا طرز استفاده صـحیح و شـایسته از این وسـایل و ابزار را به همگان، بهویژه جوانان یادآور شوند، آنان را از عواقب گناهان شایع و جدید آگاه کنند، و راههاى جـلب توجه و عنایت پروردگار را یادآور شوند[23]؛ چرا که گسترش بدحجابى، دوستیهاى پسران و دختران و نیز استفاده مـخرب و فـاسدکننده از وسـایلى همچون: موبایل، اینترنت و... جامعه را به انـحطاط خـواهد کشاند و خداوند متعال، وعده نداده است این نعمت نظام اسلامى را براى همیشه حفظ کند؛ چنانکه طـبق روایات مـتعددى از پیشوایان معصومعلیهمالسلام برخى گناهان، باعث تسلط اشرار و ستمگران بر جامعه است.
امـام بـاقرعلیهالسلام مـىفرماید:
« در کتاب حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله یافتیم که هرگاه زنا بـعد از مـن آشکار شود، مرگ ناگهانى زیاد مىشود. و هرگاه در وزن و کیل خیانت شود، خداوند مردم را به قحطى و خـشکسالى مـؤاخذه میکند. و هرگاه مردم زکات ندهند، زمـین، بـرکات خود را از زراعـت، مـیوهها و مـعدنها منع مىکند. و هرگاه حکم ظالمانه بـدهند، مـردم همدیگر را بر ستم و دشمنی کمک میکنند. و هرگاه نقض عهد کنند، خداوند دشـمنانشان را بـر آنها مسلط مىکند. و هرگاه قطع رحـم کنند، اموال آنها در دسـت دشـمنان قرار مىگیرد. و هنگامى که امر بـه مـعروف و نهى از منکر نکنند، و از نیکان خاندان من پیروى نکنند، خداوند بدهایشان را بر آنها مسلط مـىسازد و نـیکان هر چه دعا کنند مـستجاب نـمىشود.» [24]
[1]. مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول ج9 ص400
[2]. تحف العقول ص 410
[3]. غرر الحکم و درر الکلم، ص 100
[4]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج2 ص428
[5]. المحاسن ج1 ص115
[6]. نهج البلاغة (للصبحی صالح) ص491
[7]. تفسیر نور الثـقلین، ج 3، ص 405
[8]. روضة الواعظین و بصیرة المتعظین (ط - القدیمة) ج2 ص414
[9]. إقبال الأعمال (ط - القدیمة) ج1 ص25 ـ فصل فیما نذکره من ترتیب نافلة شهر رمضان بین العشاءین و أدعیتها فی کل لیلة تکون نافلتها عشرین رکعة
[10]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج2 ص448
[11]. الأمالی (للطوسی) ص 305
[12]. عدة الداعی و نجاح الساعی ص211
[13]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج2 ص271
[14]. التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام ص 264
[15]. عدل الهى، مرتضى مطهرى، ص 160
[16]. عدةالداعی؛ ص78
[17]. اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، ص 329 و 330
[18]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج2 ص373
[19]. الأمالی( للصدوق) ص308
[20]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج2 ص269
[21]. نهج البلاغة (للصبحی صالح) ص 429
[22]. تفسیر نمونه ج10 ص146 ـ خلاصه مطلب
[23]. ائمّه اطهارعلیهمالسلام عوامل بسیارى را براى جـلب عـنایت پروردگار و آمرزش گناهان ذکر فرمودهاند که استغفار، توبه، صدقه دادن زیاد، توسل، نماز و عبادت، از جمله آنان اسـت.
[24]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج2 ص374