أَنْکَرَ الْأَصْواتِ
لقمان حکیم به پسرش سفارش نمود:
وَ اقْصِدْ فی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمیرِ (لقمان19)
(پسرم!) در راهرفتن، اعتدال را رعایت کن از صداى خود بکاه (و هرگز فریاد مزن) که زشتترین صداها صداى خران است.
ممکن است در محیط زندگى ما صداهایى ناراحت کنندهتر از صداى خران باشد (مانند صداى کشیده شدن بعضى از قطعات فلزات به یکدیگر که انسان به هنگام شنیدنش احساس مىکند، گوشت اندامش فرو مىریزد!) ولى بدون شک این صداها جنبه عمومى و همگانى ندارد. بهعلاوه ناراحت کننده بودن با زشتتر بودن فرق دارد، آنچه به راستى از صداهاى معمولى که انسان مىشنود از همه زشتتر است همان صداى الاغ مىباشد، که نعرهها و فریادهاى مغروران و ابلهان به آن تشبیه شده است.
نه تنها زشتى از نظر بلندى صدا و طرز آن، بلکه گاه به جهت بىدلیل بودن، چرا که به گفته بعضى از مفسران صداى حیوانات دیگر غالباً به واسطه نیازى است، اما این حیوان گاهى بىجهت و بدون هیچگونه نیاز و بىهیچ مقدمه فریاد را وقت و بىوقت سر مىدهد!
و اگر مىبینیم در بعضى از روایات که از امام صادق علیهالسلام نقل شده این آیه به عطسهاى که با صوت بلند ادا مىشود، و یا داد و فریاد به هنگام سخن گفتن تفسیر گردیده در حقیقت بیان مصداق روشنى از آن است.(تفسیر نمونه، ج17، ص56)
(این آیه میفرماید:) خطِ مشی تو هم در سلوک معنوی و هم در راه ظاهری و هم در طریق زندگی معتدل باشد، نه افراط و تندوری در آن باشد و نه تفریط و کندوری. همچنین با صدای بلند حرف نزن، زیرا بدترین صدا، صدای حمار است. پس اعتدال در سخن گفتن به این است که در بلندکردن صدا به همان اندازه که مخاطب یا مخاطبان بشنوند اکتفا شود.
با توجّه به این ادب قرآنی است که بزرگان فرمودهاند: شایسته و پسندیده نیست که کسی در برابر آموزگار و استاد و پدرش، صدایش را بلند کند، بهطوری که بلندتر از صدای پدر یا استادش باشد. (حضرت آیتالله جوادی آملی؛ سیره پیامبران در قرآن ج7 ص233)